ما هنوز نمردیم ... و یک دنیا اتفاق پشت سرمان در حال وقوع است ، له و علیه ما ... اما این تئاتر آن طور که باید این حقیقت متن را نشان نمیدهد . نمایشنامه اگه بمیری با ترجمه گلناز برومندی در مجموعهی دورتادوردنیا نشر نی به چاپ رسیده است ، این نمایشنامه ما را در دو وجه قرار میدهد که با پیشروی خواهیم فهمید ، داستان از چه قرار است آن چیزی که در نمایش اگه بمیری با کارگردانی سمانه زندی نژاد تا انتها حتا هنگام خروج هم نخواهیم فهمید ، داستان از چه قرار است و این که تماشاگر اثر درکی از زن داستان نخواهد داشت ، این درک نکردن ضربهیی اساسی به ماهیت یک متن است . اگه بمیری برای ما که زنده ایم یک اتفاق است که هر روز میافتد بیآن که خودمان متوجهش باشیم اما وقتی با جلوههای بصری آن روبهرو ایم بیش از آن که دکور به کارمان بیآید ، بازیگرها قابل تماشا باشند ، روند دراماتیک اثر است که باید دست ما را بگیرد و از هزارتوی یک متن پیچیده با همان ظرافتها ردمان کند ، همان طور که در دیگر اثر بانو زندینژاد نیز شاهدش بودم ، کلاغ اثری با یک دکور قابل توجه و بازیهای حساب شده (ولنگhv مخصوص آن اثر) اما عدم وجود روند درماتیکی و درماتوژی شده . گویا قصد کارگردان آن است که خودش را مربی شنایی نشان دهد که بیآنکه شنا کردن آموزش دهد ، ما را به داخل آب میاندازد و میگوید هر چه از آب بگیری همان شنا کردن است .
اما این اثر دکور بسیار زیبا و هیجان برانگیزی دارد ، بازیها هم که قابل صحبت نیست چون تمام بازیگرهای اثر اساتید هستند و میدانند هر نقش را چهگونه ایفا کنند . اما این تنها موارد پیش آمدن با نمایش است و برای من این گونه بود که خُب با این سالن عالی و متن زیبا و همه چیز خوب چرا کارگردان میخواهد ذهنم را از اثرش بیاندازد بیرون ؟