نمیدونم نوشتناش درسته یا غلط اما بالاتر از هر ویژگی دیگر، این نمایش در عبور از خطوط قرمز، تاریخساز است، احتمالا بعدها در تاریخ تیاتر ایران خواهند نوشت که بعد از ۳۸ سال، با شیرهای خان بابا سلطنه رقص و آواز در متنی کاملا سیاسی به صحنه تئاتر برگشت. یعنی در جریان تیاتر جدی ایران این میزان و سطح از آزادی در فرم، بیسابقه بوده است. حسین علیزاده هم دو بار در صحبتهایش به «۴۰ سال» اشاره کرده بود و البته اهمیت حضورش در این اتفاق تاریخی. متن ارجاعات فرامتنی و کنایههای سیاسی فراوان و البته به قاعده دارد. دیالوگهای بعضا مهم در بسیاری لحظات به خاطر شلوغی و مشکلات آکوستیک سالن شنیده نمیشوند و فشار روی بازیگران برای رسایی صدا، بعضی لحظات را خراب و پراسترس میکند. استفاده از موسیقی دستگاهی و دیالوگهایی به شکل سوال و جواب با آواز فضا را به تعزیه نزدیک میکند و استفاده از زنانی که بیش از بازیگری به آواز سنتی مسلط هستند، به شدت تازه و تاثیرگذار است. گلاب آدینه شش دانگ است و نهایت تلاشاش را میکند اما شک نکنید که برای سیاه بودن، بهترین گزینه نبوده است. در واقع تسلطی به لحن و اطوار و بیان این شخصیت تاریخی تیاتر ندارد. بازیگران در عمومیت کارشان را به بهترین شکل انجام میدهند، با این حال به نظر میرسد مونا فرجاد بدون رعایت ظرافتها، برخی حرکات بدنی را از مرزهای قابل قبول نمایش و حتی چارچوب شخصیت، رد میکند و مثلا وقتی قرار است حوری و فرشته باشد، بیشتر فضای یک کاباره عربی را تداعی میکند. متن خوب است، ادبیات خوب است اما در ساختار و روایت بیاشکال نیست. حداقل دو مونولوگ سیاه در تنهایی، کشدار و کم مایه است. نمایش روان و دلپذیر است، افشین هاشمی با سلیقه و فرهنگشناس است و شما هم اگر میتوانید در این اتفاق تاریخی لااقل در جایگاه مخاطب قرار بگیرید، خوش میگذره.