قدم زدن با واسلاو هاول
رساندن یک نمایش، به اجرا این روزها، فرایند بسیار فرسایشی و خسته کننده ای شده است. نمی خواهم درباره این خستگی و فرسایشی که طی 3 نمایشی که کارگردانی کرده ام، صحبت کنم چون بالاخره تئاتر را دوست دارم و طبیعتا مرارت های مربوط به آن را هم به جان خریده ام. به هر حال این سختی ها وجود دارند اما ممکن است بسیاری از گروه های جوان، به این معضل مبتلا شوند که آن قدر برای به اجرا رساندن نمایش شان تلاش کنند که وقتی زمان اجرا رسید، دیگر خالی از انگیزه اولیه شده باشند.
برای من این اتفاق نیافتاد چون بیشتر به هدف و حرفی که می خواستم از طریق نمایش «فرشته نگهبان»، و همین طور «تعلیق در اعماق آتلانتیک» و «شرفیابی» بزنم، فکر می کردم. با این حال پس از شروع بازه اجرا نیز خستگی ها و انرژی های منفی زیادی چه از درون و چه بیرون گروه اجرایی بر پیکره اندیشه، اعصاب و روان و اراده ام وارد شد که هر مرتبه به این موضوع فکر کردم که این کاری است که ما انتخاب کرده ایم؛ دقیقا همان جمله ای که گنگسترهای فیلم های سینمایی و کتاب های داستانی می گویند. این راهی است که انتخاب کرده ایم و نباید گلایه ای داشته باشیم. البته منظور از راه، تئاتر مستقل، دانشجویی و حاوی اندیشه و فلسفه
... دیدن ادامه ››
است.
از این مقدمات که بگذریم، درباره «فرشته نگهبان» باید بگویم که دوستش دارم. چون از سال 93 به آن فکر می کنم و برایش زحمت کشیده ام. فارغ از شعار و داد و قال، یک نمایش برای کارگردانش واقعا مانند فرزند و بچه ای می ماند که آن را می پرورد و گاهی باید روی زشت و رفتار ناشایستش را هم تحمل کند. چون در غیر این صورت، کودک نوپا، بالغ نشده و به اجرا نخواهد رسید.
«فرشته نگهبان» سومین اثری است که از واسلاو هاول اجرا می کنم. پیش از این اجرا، نمایشنامه خوانی «در کار رفتن»، اجرای عمومی «شرفیابی» و نمایشنامه خوانی «فرشته نگهبان» را در دو نوبت تجربه کرده ام و به نظرم می توانم تا حدودی روی اندیشه های هاول مانور بدهم. هرچه بیشتر درباره این شخصیت مطالعه می کنم و درباره اش می شنوم، برایم جالب تر می شود؛ مانند معماهایی که شرلوک هولمز را فریفته می کردند تا حل شان کند. البته هاول در عین رمز و رازگونگی، بسیار سهل و ساده است و حرفش را به روشنی بیان می کند. ممکن است از ایهام و استعاره بهره ببرد اما جان کلام و هدف اصلی اش در پایان بندی نمایشنامه مشخص است.
خوبی قلم هاول، منصف بودن آن است. او با خودش هم تعارف ندارد و به قول رضا میرچی مترجم نمایشنامه های او، ظاهرا مردم چک این گونه هستند. میرچی در گپ و گفت هایی که با او داشته ام می گفت می توانی همه مسئولان و مدیران جمهوری چک را به باد نقد و شوخی انتقادی بگیری اما نمی توانی از یک درخت یا ساختمان در شهرشان انتقاد کنی. چون به غرورشان بر می خورد. هاول هم در نمایشنامه هایش، هم به جناح مقابل و دشمنانش انتقاد می کند هم به خودش. چه در «شرفیابی»، چه «در کار رفتن» و چه «فرشته نگهبان» هیچ قطب مثبت و منفی ای وجود ندارد و مولف اگر خفقان کمونیست ها را نشان می دهد، ظلم پذیری و عدم استقامت و راسخ بودن نویسنده ها و روشنفکران آن دوره را هم به تصویر می کشد.
هاول یکی از مبتکران مبارزه بی خشونت در جهان است که آموزه هایش در مقالات و سخنرانی هایش می تواند به کار امروز مردم جهان و البته ایران بیاید. اگر مخالف چیزی هستیم، لازم نیست حتما از سر تا ذیل آن را تغییر بدهیم یا شورشی در آفاق بیافکنیم. آگاهی بخشی و مجادلات مسالمت آمیز می تواند به درخشش خورشید حقیقت از پشت ابرها و آب شدن برف دروغ ها، کمک شایانی کند. این درسی است هاول در نوشته ها، سخنرانی ها و البته نمایشنامه هایش به ما می دهد. این روزها کتاب «استبداد» به قلم تیموتی اسنایدر با دو ترجمه در بازار نشر کشورمان عرضه شده که در فرازهایی از آن، جملاتی از هاول نقل شده است. نویسنده کتاب بیشتر، هدف خود را روی استبداد حکومتی و وضعیتی که ترامپ در آمریکا به راه انداخته متمرکز کرده است، اما ما هم غافل نباشیم که استبداد، گونه های مختلف دارد و فقط حکومتی نیست. ما آدم ها هم گاهی در روابط و برخوردهایمان، از موضع استبداد با هم برخورد می کنیم. اگر هاول و نمایشنامه هایش را مطالعه یا تماشا کنیم، متوجه می شویم که هیچ لزومی به این گونه کارها نیست بلکه می توان با مطالعه و کار فرهنگی عاری شعار که روح و مغزی از عمل داشته باشد، به اهدافمان جامه عمل بپوشانیم؛ چه مربوط به هدفی بلندپروازانه باشند چه در مخالفت با استبداد.
نمایش «فرشته نگهبان» تا 26 دی هر شب ساعت 19:30 در فرهنگسرای ارسباران اجرا می شود و شاید با دیدنش، بیشتر متوجه این جملات و مقصود واسلاو هاول از نوشتنش بشوید.
چاپ شده در روزنامه صبح نو. یکشنبه 24 دی 96. شماره 398
لینک مطلب: http://sobhe-no.ir/newspaper/398/12