نگاهی به اجرای آنسامبل یرما با کارگردانی اشکان صادقی و الهام شکیب:
صدای بچه، صدای حیات انسانی!
تازه ترین اجرای نمایشنامه "یرما" در قالب کنسرت-نمایش از اواخر آذر تا 24 بهمن ماه امسال در عمارت ارغنون با کارگردانی اشکان صادقی و الهام شکیب در حال اجراست؛ اجرایی که در قالب تاکید روی عناصر موسیقی لاتین و با تعدیل هایی در زمینه حرکات و اجرا در عین حال تلاش دارد تا رویکرد فدریکو گارسیا لورکا در نقد تقلیل و تحکم مناسبات اجتماعی علیه زنان را برابر چشم و تامل مخاطب قرار بدهد.
فدریکو گارسیا لورکا نمایشنامه یرما را بهار 1930 میلادی و طی ایام اقامت در کوبا آغاز کرد و سال 1934 نگارش و ویرایش آنرا به پایان رساند. یرما در تانیث واژه Yermo به معنای “تکه زمین بایر و خشک" بوده است و شخصیت محوری این اثر لورکا نیز زن جوانی است که در مقام تمثیل میان همسرش و جامعه خود – به بیان سیلویا والبی پدرسالاری عمومی- در چالش با نازایی و عدم باروری گرفتار شده است.
در میان ترجمه های در دسترس مخاطب فارسی زبان از نمایشنامه
... دیدن ادامه ››
یرما، یکی ترجمه احمد شاملو و دیگر ترجمه پری صابری که خردادماه سال 88 توسط نشر قطره منتشر شده اند، بیشتر و واضح تر عمق رویکرد لورکا در نگارش یرما را به مخاطب منتقل می کنند؛ چنانکه پری صابری در مقام توصیف « description» این نمایشنامه، آن را "درباره زنی که علیه ناکامی در بارور شدن قیام میکند" معرفی کرده بود. البته عطف به میزان آشنایی مخاطب با افکار فدریکو گارسیا لورکا و رویکرد او در ادبیات، می توان در تمثیل و نماد قابلیت بسط پیام «عدم باروری» به مناسبات غیرانسانی را به شکل آشکار یا ضمنی برابر مخاطب قرار داد و در تازه ترین اجرای یرما به کارگردانی مشترک اشکان صادقی و الهام شکیب هم به شیوه ای پویا در اجرای متن ابعاد اشارات لورکا برابر مخاطب بازسازی می شود.
در یکسوی متن لورکا، یرما به مثابه زنی که باید میان عشق، تعهد انسانی و انتظارات مردم روستا از خود و شوهرش تعادل برقرار کند نقطه ثقل و مرکز روایت قرار می گیرد و در تقابلی آشکار و چندسویه با همسر خود و جامعه قرار می گیرد: تقابلی که در یک بیان روشن شامل رفتارها، نهادها و عرف مذکر و متعین کننده در جامعه اوست و سرانجام همین تقیدها و تعین های خارج از اراده زن، یرما را ناگزیر به همسرکشی می سازد.
باید به حق یادآوری کرد که اگرچه در تمامی آثار فدریکو گارسیا لورکا تاکید و اشاره به مفهوم انسان بودن فراتر و عمیق تر از زن بودن -درباره شخصیت هایی نظیر آده لا در خانه برنارد آلبا – مورد تاکید قرار می گیرند، اما به یک اعتبار می توان گفت در نمایشنامه یرما بیشتر و عیان تر از دیگر آثار لورکا از برساخته های متعین ذهنی و زبانی در فرهنگ حاکم به فهم واضح تر از ماهیت و مختصات انسان بودن و تمایز عشق انسانی از رابطه صرفا اروتیک و زناشویی می رسیم. لورکا اگرچه در مواجهه نخست، تصویر و روایتی بسیار ساده از چرایی عدم باروری یرما برابر مخاطب قرار می دهد اما در متن اثر ، چالش تعلیق و تقلیل ناخواسته و متعین شده به صورت بندی معطوف به مالکیت و قالب ریزی های پارادایم مذکر از عشق در دیالوگ های بسیار ظریف و موجزی مورد اشاره قرار می گیرند.
ادای هریک این جملات البته با مداقه و بازی بسیار خوب و تاثیرگذار شیوا ابراهیمی که تلاش می کند حضورش در نقش یرما، محدود به ادای دیالوگ و از جیب خوردن نشود جزء نقاط قوت تازه ترین اجرای اثر هستند. پرهیز از اغراق در تکلم و همین طور ریتم بازی به یک معنا کمک می کند تا در صحنه کشته شدن خوان توسط یرما تماشاگر بتواند عمیق تر و انسانی تر دست خفه کننده را ببیند؛ دستی که نه دستان یرما و نه دست سرنوشت، بلکه در واقع دستان پدرسالاری عمومی و عرف تجویزکننده رابطه خدایگان-بنده در جزء و کل زندگی مشترک خوان و یرماست.
از نقاط قوت اجرای اخیر باید اشاره کرد که تاکید دو کارگردان بر استفاده از موسیقی لاتین آشناتر با گوش مخاطب ایرانی در جهت ایجاد تعادل بین ریتم و هارمونی موسیقی با اجرای حساب شده حرکات روی صحنه، اگرچه ممکن است تا حدی از آشکارگویی متن لورکا در انضمام موسیقی واقعا اسپانیایی برابر مخاطب ایرانی بکاهد، اما در عین حال آنچنان که خود اشکان صادقی هم به رویکرد کارگردانی در تعدیل ایست ها و دویدن ها در اجرای جدید - برای کوتاه تر ارائه کردن اثر در عین حفظ اصالت متن- اشاره کرده می تواند حد متوسطی از تناسب با روح و فضای کلی اثر و شخصیت یرما را حفظ کند.
http://azadyeno.blogfa.com/post/97