نقدی بر نمایش آنام
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
آنام نمایشی هماهنگ با دو الگوی سفر قهرمان و اسطوره مادر
... دیدن ادامه ››
کیهان در بستر قصه ای ایرانی است . جوزف کمپبل در کتاب مشهورش " قهرمان هزار چهره " از الگوی روایی مشترکی در تمام ملل سخن به میان می آورد . الگویی که در آن قهرمانی (قهمان میتواند جنگجو ، قدیس ، امپراطور و یا عاشق باشد ) در بستر روایی اسطوره برای تغییر شرایط نامساعد فعلی اش شروع به سفری پرمخاطره میزند . او در این سفر در برابر آزمون های مختلف سربلند بیرون آمده و در حالی که نظمی جدید ایجاد کرده به سوی حقیقت تازه کشف شده زندگی اش باز میگردد . در این سفر اغلب اوقات نیرویی راهنما در پوشش مادر کیهانی او را یاری میرساند تا به سلامت و زنده از سفر خود باز گردد . در نمایش آنااااام ما با این الگو در بستر قصه ای ایرانی برخورد میکنیم . در این قصه که نسبت به الگوی کلاسیک قهرمان تغییرات ساختاری نیز اعمال شده است ، قهرمان ما از دسته ی قهرمان های عاشق میباشد . شخصیت اصلی مرد نمایش دایم در حال ابراز احساسات مردانه خود به معشوقش میباشد و در این جریان از ابزار موسیقی ، کلام و اطوار به نحو احسن استفاده میکند . او پس از استقرار خود در پوشش قهرمان عاشق ، اعلام میدارد که در بزنگاه سفریست که قرار است زندگی مجرد او را تغییر دهد . او که از این سفر هیجان زده است در حال آماده سازی خود است . اما آیا سفری که او انتخاب نموده است همان سفر سرنوشت ساز زندگی اوست ؟ پاسخ خیر میباشد . در لحظه ای سرنوشت ساز مرد متوجه میشود که مادر نداشته اش پس از سالها بازگشته و او را به سوی خود میخواند . قهرمان دچار تردید میشود و به دنبال پاسخی برای سوالات خود میگردد . در این زمان او آگاهی پیدا میکند که تنهاست و تمام حامیان او ، حمایت کنندگانی دروغین و دشمنانش بوده اند . بی نظمی در میگیرد ، داشته های انسانی ، ذهنی و اخلاقی او به چالش کشیده میشود . مانند هملت دچار شکی اساسی میشود . شکی اساسی در مورد ارزش های اجتماعی ، خانوادگی و واقعیات زندگی نامه ای اش . باز هم مانند هملت همه چیز و همه کس را ترک میکند تا راز حقیقی زندگی اش یعنی راز آنااااام خودش را برملا کند . اما آیا رازی وجود دارد یا این اتفاق نشانه ای برای قهرمان است تا سفر اصیل و ناب زندگی اش را از سفر پر از تله ای که در آغاز قصه در حال شروع آن بود باز شناسد ؟ پاسخ هم بله است و هم خیر . در آناااام مادر به مثابه مادر کیهان که در کتاب جوزف کمپبل این گونه تعریف شده است ( مادر کیهان صورت زنانه ایست که خویشتن از طریق او همه ی جانداران را به دنیا می آورد و طعمه ای است که آن موجود مطلق ، مجرد و نامحدود یعنی انسان را یاری کرده و به خلق کردن وا میدارد ) از دنیای پنهان برای آگاهی فرزندش ( به معنای کلی انسان و در این نمایش قهرمان عاشق ) از تله های سفری که به آن اعتقاد پیغام ها و نشانه هایی میفرستد تا قهرمان از آینده ی تراژیک خود آگاه شده و سفر خود را اصلاح کند . مقصود مادر دعوت قهرمان به سوی خود نیست چه بسا میبینیم که مادر مجدد در دنیای غیبی پنهان میشود و قهرمان بر خلاف میل عمیق به بازیافتن مادر او را هرگز نمیبیند ولی پیغام این مادر کیهان آگاهی بخش را دریافت کرده و در سفری واقعی ، یعنی همان سفر سرنوشت خود پا میگذارد . آناااام نمایشی ست در تقدیس ضرورت حضور مادر ، ضرورت ذات آگاهی بخش این روحیه ی مقدس در شکل دهی زندگی قهرمان . نمایشی ست که به انسان مدرن منزوی نهیب میزند که همواره نیرو هایی خدایی و اثر بخش در غیب در حال ارتباط با اوست و تنها نیاز قهرمان به دریافت این نشانه ها توجه به اساطیر و معنویات و بالاتر از آن روحیه پرسش گری اوست . آنااااام نمایشی ست از جنس اساطیر گم شده این مملکت . روایتی ایرانی از اسطوره سفر قهرمان .