نگاهی گذرا به نمایش مارا/ساد
نمایشی که تماشای آن را به همه توصیه می کنم.
دیشب، شاس تماشای نمایش مارا/ ساد، که تا آخر اسفندماه، در تلارحافظ، روی صحنه است، نصیبم شد و از این بابت بسیار بسیار خوشحالم.
اگرچه این روزها از سر ناسازگاری زمانه و دلزدگی ام از آسمان بسیار دلگیر و اشفتهی تئاتر تهران ، به ندرت به تماشای تئاتر می نشینم و از این بابت نیز از تمامی هنرمندان و فعلان ارزشمند تئاتر این شهر که به رغم ناملایمات عدیده هنوزهم عاشقانه و با روحیهای سرشار از امید، به برداشتن گام های فرهنگساز کوچک و بزرگ در عرصهی تئاتر مشغول هستند، پوزش می طلبم، اما تماشای اجرای مارا/ساد گروه پراکسیس با ترجمه و ؛نویسندگی!! عرفان ناظر و کارگردانی ایمان اسکندری، فرصتی بود تا باردیگر از ظرفیت های موجود تئاتر کشورم مسرور شوم و به آیندهی آن امیدوارتر از پیش.
حال، ازآنجایی که فضای تیوال برای حرف های صمیمانه و توصیه های مشوقانه کوتاه مناسب تر است تا نقدهای تخصصی مطول، مایلم چندکلامی به نیت تشویق و ترغیب دوستداران تئاتر، مدرسان و منتقدان و داشجویان تئاتر تهران( اگر ممکن باشد سراسرکشور) به تماشای نمایش مارا / ساد، از طریق تیوال که در حال حاظر مهم ترین مرجع خبررسانی تئاتری کشور است، چند خطی دربارهی
... دیدن ادامه ››
ان بنویسم.
منهای ایراداها و انتقدادهای جانبی وارده براین نمایش از جمله چاپ بروشور بی مصرف و بی هویتی که هیچ کمکی به آماده سازی ذهن مخاطب و تسهیل ارتباط او با رویدادهای صحنه نمی کند- آنهم در نمایشی که مخاطب، حداقل برای درک مستندات تاریخی متن اصلی و از طریق آن، فهم و درک ارجاعات درزمانی و این زمانی نمایش به داده های مستند پیشینی قابل توجه ای نیازمند است و در فقدان آن ها، بخش اعظم پارهی نخست نمایش، به رغم چشم نوازی فضای سوررئال طراحی شده برای صحنه ها و بازی ها و گوشنوازی افکت ها و موسیقی اجرا و..... بخش مهمی از انرژی ارتباطی مخاطب و صحنه و بالعکس را به هدر می دهد، و به رغم اختلاف نظرهای احتمالی برخی مخاطب حرفه ای تئاتر با کاربرد عنوان: «نویسنده» به عوض «دراماتورژ » درپوستر و بروشور و برخی موارد حاشیه ای دیگر در جریان اجرا، مارا/ساد، از همه نظر، اثری فوق العاده تماشایی و هنرمندانه، بهرمند از جلوه های بصری و شنیداری بسیار تاثیرگذار و معنادار و به نوعی خوانشی این زمانی با ارجاعات ملوس برای مخاطبان غیر فرانسوی دنیای معاصر است. دراین خوانش، ساد یک آنارشیست به تمام معنا طبیعت گرا و افشاگر حقایق پنهان بسیار در پس روحیات و ذهنیات انقلابیون ارمانگرایی همچون مارا است که طبیعت انسانی را مطیع افکار خشک و خشونت بار خود می خواهند و از منظر آن ها، انقلاب، هیچ نیست جز ابزاری برای تادیب آدمی و تخریب ویژگی های طبیعی و خدادادی انسانی که در غیاب ان ها انسان چیزی جز حیوانی خونریز و طبیعت گریز و طبیعت ستیز نیست(آیا کنش گران انقلاب داعشی انقلابیونی نبودند یا نیستند که زمین را عرصهی تنبیه آدمی و طبیعت را مهد فساد و تباهی می پنداشتند و می پندارند؟). خوانش عرفان ناظر از مارا/ساد پیتروایس، درصورت رعایت دقایق و ظرایف بیشتر درموارد پیش گفته و تاکید روشنتر و موکدتر بر طبیعت انسانی به عنوان محور اختلافات و نزاع های دو دیدگاه وپرولوگی شفاف تر برای سرآغاز نمایش، می توانست به یکی از درخشان ترین خوانش های معاصر از اثر وایس و ملموس تر برای مخاطبان غیرفرانسوی در دنیای آشفتهی معاصر ما تبدیل شود. هرچند در حال حاظر نیز یکی از زیباترین و ملموس ترین و قابل فهم ترین آثار نمایش دوران اخیر ما محسوب می شود که جا دارد مورد حمایت و تقدیر قراربگیرد.