نقد تئاتر پیکر زن همچون میدان نبرد:
از میدان نبرد تا تداوم حیات
در نخستین مواجهه با متن "ماتئی ویسنی یک" باید به خاطر داشت که اجرای این متن بخاطر حساسیت های نوشته و نانوشته ای که حول صورت بندی متاثر از پارادایم مذکر شکل گرفته اند، نمی تواند به آسانی در شرایط امروز جامعه ما امکان بیان واضح داشته باشد، با این همه تعدیل و استفاده از اجرای مینی مال پرفورمنس به شکل استعاره و اشارات پوشیده به انگیزه عدم تصادم با خطوط قرمز می تواند از این نمایش یک الگوی نسبتا موفق بسازد.
اشارات زبانی و دیالکتیک میان کیت و دورا در اشاره به جنبه های بازنویسی قدرت و اراده فرادست بر فرودست در دو فرهنگ و دو سرزمین ایالات متحده و بالکان اگرچه به اقتضاء متن و همین طور محدودیت زمانی اجراء بسیار کوتاه اتفاق می افتد، اما قرار دادن تاکید بیان روی دیالوگ های کیت - با بازی مریم کیان پیشه – ارجاعات قابل قبولی از ابعاد مساله را برسازی می کنند. دو نمونه بسیار خوب از شیوه بیان و تاکید روی ابعاد مساله در دیالوگ های کیت را در قالب دیالوگ و مونولوگ می توان این سه جمله
... دیدن ادامه ››
در نظر گرفت:
- کشور من - ایالات متحده - هم بوسنی ست، اما تو مقیاس بزرگ تر ...!
- پدر بزرگم میگفت آمریکا یه توده سنگه که عمودی چیدن ...! »
- « بیرون کشیدن بدن بوسنیایی به نام آمریکا و غرب »
در عین حال در تاکید اصلی متن ویسنی یک روی مسائل و ابعاد بروز خشونت جنگی و بخصوص بروز تجاوز جنسی - به مثابه شکلی از بروز خشن اراده مذکر فرادست - در جنگ میان نژادهای بالکان سه مساله مهم وجود دارند که می توان پرداخت آنها در نمایش با کارگردانی کورش سیدی را به درجات مرور کرد:
مساله نخست، اشارات ویسنی یک به اعمال خشونت جنسی به مثابه شکلی از تعارض نژادی و قومی است که در پیوندی همگن با گزاره های زیست فرهنگی نژاد قالب –صرب ها – نسبت به کروات ها، بوسنیایی ها و ... بروز پیدا می کند و در حال تخاصم و جنگ شکلی عیان تر و وسیع تر پیدا کرده و کیت آنرا به مثابه یک عامل ثابت از مساله پیش رو در قالب مونولوگ بیان می کند:
« مبارزین از روی شهوت افسارگسیخته یا عقده ی جنسی تجاوز نمی کنند: تجاوز نوعی استراتژی ارتشی برای تضعیف روحیه ی دشمن است. در جنگ های میان نژادی اروپا، تجاوز همسنگ تخریب خانه های دشمن، کلیساها یا عبادتگاه های دشمن، آثار فرهنگی و ارزش های اوست ...»
مساله دوم، که البته در متن ویسنی یک نیز نقطه کانونی تامل قرار می گیرد اما تا حد قابل توجهی ادراک آن به مخاطب سپرده می شود، چرایی شکل گیری تجاوز جنسی در مواجهات نژادی بالکان به مثابه بروز ایستارهای ارزشی میان رزمندگان هر نژاد و انعکاس ایستار حسی-روانی فرادست مذکر در قالب این رفتار است. نقاط عطف اشاره و ارجاعات متن به این مساله در گفتار دورا طی گفتگو با کیت - به مثابه تجربه زیسته و روایت مونث فرودست – و حین نوشیدنی مورد بازخوانی قرار می گیرند:
- مرد سرزمین بالکان سریع انترناسیونالست میشه و میخواد عشق ش - در واقع میل ش!- رو به همه دنیا بده ...
دورا و کیت البته در گفتگوی خود به همه نژادها و فرهنگ و آیین آنها اشاره دارند، اما به مقتضای متن، فهم چرایی و وجه ذهنی نهفته در بیان روایت دورا از اقوام و نژادها به میزان مطالعات و علاقه مندی تماشاگر سپرده می شود و پیوند کاتارسیس در بیان روایت ها و تصویر اقلیت ها، دست کم در بازی و بیان دو بازیگر چندان برجسته نمی شود بلکه به استعاره های مرتبط با سیاست عطف می شود که بیان آنها به مثابه تصویر کشور - و نه تصویر نژادها و اقلیت های درگیر منازعه! - توسط دورا ( با بازی فریماه مسگرنیا ) می تواند مانند تمامی آرشیوهای بصری رسانه ها از بالکان دهه 1990 قبض و بسط داشته باشد:
- کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهنده ها بیرون می آد و برای اینکه خستگی ش رو در کنه روی علف ها دراز می کشه ... روی علف هایی که توش یه مین ضد نفر خاک شده ...کشور من شبیه اون مادریه که می بینه اونیفورم پسرش یه دکمه کم داره، با عجله دکمه رو می دوزه و بعدش پسرش رو خاک می کنه ... کشور من تصویر یه مست حیرون رو داره که ...
رویکرد به استفاده مینی مال از حضور سه پرفورمر در مقام ارجاعات بصری چه برای ارجاع برون متنی به واقعیت تجاوز و خشونت جنسی و چه همزمان با گفتگوی کیت و دورا درباره زندگی اقوام و نژادها در بالکان و بوسنی، از این منظر شاید وضوح و بیان شفافی از جهت مندی و جهت گیری دورا نسبت به اقوام و رفتار آنها را نشان ندهد و از این نقطه نظر شاید میانگین مناسب و ایده آلی برای انتقال این وجه از متن ویسنی یک نباشد.
مساله سوم، رهیافت روانکاوی فروید نسبت به خشونت جنسی و نارسایی این رهیافت در فهم و تبیین چیستی مساله ناظر به جایگاه واضع این رهیافت در فرهنگ مذکر - فرهنگ و روایت فرادست در پوشاندن جامه علم یا شبه علم به هر گزاره مقارن با بروز واقعیات – است؛ مساله ای که در متن نمایشنامه ویسنی یک بصورت بسیار ضمنی و تلویحی مورد انتقاد قرار می گیرد
کیت برای ثبت گزارش وضعیت دورا در برگه مشاهده، تلاش مضاعف دارد تا تاثیرپذیری و بازنمایی خشونت جنسی اعمال شده بر تن و روان بیمار خود را صرفا در قالب انطباق با گزاره های فروید مطابقت بدهد، ناگزیر به چشم پوشی از بسیاری جنبه های فکری و تجربه زیسته دورا – در موقعیت تجربه زیسته و روایت فرودست – می شود. کیت همانگونه که در دیالوگ و ایضا مونولوگ اغراق شده خود تاکید می کند، صاحب رساله فارغ التحصیلی در متن گزاره های فروید است و از این رو در مواجهه با دورا ناگزیر است اولا واقعیت انسانی او را همچون فروید به سوژه مونث فروبکاهد و ثانیا، سوژه را صرفا در مختصات یک بیمار و مجموعه نشانگانی از بروز یک اتفاق خاص و اثرات آن تشریح کند:
- سوژه دچار روان-رنجوری ضربه ای شده ... (کیت هنگام ثبت برگه مشاهده شماره یک)
- اختلال ذهنی- رنجش ضربه ای سوژه ...
- التهاب منیت – سکوت خارجی ...
- سوژه به صورت ناگهانی از حالت درماندگی خارج شده ...
بدین ترتیب اشارات و انتقاد تلویحی مولف نمایشنامه در پیوست امتداد این رویکرد توسط کیت، گفتاری است که او در مواجهات نخستین با دورا تغافل از تعریف دال و تمرکز بیش از اندازه بر بروز مدلول است. او از جمله در مواجهه با سوژه خود و نیاز او به بیان و گفتگو در ابراز خود، با بیان جمله ای خشونت بار و قاطع بسیار سریع از صحنه خارج می شود: «من باید برم بگم داروهات رو بیارند! ...».
جنبه حائز اهمیت در سمت گیری متن ویسنی یک نسبت به مسیر عبور از خشونت، تاکید روی نشانگان تداوم حیات و نوزادی است که دورا ناخواسته او را از پس فاجعه حامله شده و حال، باید با او به عنوان یک واقعیت مواجه شود. از بیان کیت اشاره مستقیم به نوزاد ماتبع و بروزی از جنگ و خشونت جنسی-نژادی علیه دورا است؛ چنانکه می گوید:
- بهش بگو جنگ، پدرش جنگه!
- من اومدم کشورت که همه جسدگاهها رو باز کنم ....
- این بچه یه بازمانده ست دورا ...!
این رویکرد بدون تقلیل متن به یک بیانیه صرفا سیاسی، به وجه مشخصی از اراده سیاسی در بروز و تداوم جنگ بالکان هم اشاره می کند که با واقعیات اقتصاد سیاسی آنسوی اقیانوس - دهه 1990 و تکاپوی پیدا و پنهان مجتمع های نظامی-صنعتی برای ادامه تولید سودآور اسلحه و میزان همگرایی و واگرایی دولت کلینتون با این جهت گیری- گره خورده است. کیت صرفا به مثابه عاملیت یک اراده سیاسی چنانکه در مونولوگ خود اشاره می کند - بیرون کشیدن بدن بوسنیایی به نام آمریکا و غرب - دورا را ترغیب می کند تا فرزندش را به دنیا بیاورد:
- تو شکم ت یه جسدگاهه، دورا. وقتی به شکم ت فکر می کنم، یه جسدگاه می بینم، پر از جسد خشک شده، یا پف کرده، یا گندیده،...حالا توی این جسدگاه یکی داره تکون می خوره. یه موجود زنده. میون تموم این مرده ها یه موجود زنده است... تنها چیزی که می خواد اینه که از این جا بکشندش بیرون. محاله بزارم بکشی ش دورا ...! من اومدم کشورت تا یاد بگیرم جسدگاه رو باز کنم. هرباری که جسدگاه رو باز می کردم، با این امید احمقانه این کار رو می کردم که توش یه بازمانده پیدا کنم. این بچه یه بازمانده است، دورا. باید نجانش داد، باید از این تو کشیدش بیرون...همین! باید از این جسدگاه کشیدش بیرون ...
فاصله ادراک کیت تا واقعیت یافتن کودک شکل گیری متمایز و واسازی مفهوم مادر برای دورا است؛ دورا در آغازین مواجهه با واقعیت یافتن کودک خود با دیده ای از تردید با او مواجه می شود، اما به تدریج می تواند با کودک خود سخن بگوید و به آینده مادری برای او بیاندیشد. تداعی مواجهه و اندیشیدن به مفهوم انسانی یک مادر - به مثابه گسست از اراده خشونت بار فرادست و واقعیت ناخوشایند فتح شدن توسط جنگ! - در نمایش به واسطه بازی گلاویژ کریمی و ارائه بسیار خوب این هنرمند نوجوان می تواند جزء نقاط قوت نمایش باشد.
http://azadyeno.blogfa.com/post/104