در نمایش نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی شازده کوچولو مدرن شده و متمدن ما دن کیشوت وار سوار بر ملخی افقی جدید را پیش روی مخاطب باز می کند تا با نگاهی منتقدانه به جهان پیرامونش بنگرد.
شازده کوچولو/دن کیشوت این نمایش که ما را با مجموعه ای از کلمات و جملات بی ربط بمباران می کند در ظاهر نمادیست از بعضی از انسان های مدرن در جامعه ی ما که هویتی تکه پاره دارند و این عدم انسجامشان را در مجموعه ای از اطلاعات پر طمطراق و مانعه الجمعی که بر زبان می آورند می توانیم درک کنیم. اگ نمادی از انسان هایی است که مغزشان مجموعه ای از داده های به مفهوم نکشیده و نیندیشیده است. کسانی که می توانند هم زمان برای ما از مجتهد شبستری، نیچه و دریدا، بیانسه و ملکه زیبایی فرانسه سخن بگویند بدون آن که دستگاه فکری/فلسفی خاصی را دنبال کنند.
اما سهراب حسینی، نویسنده، بازیگر و کارگردان نمایش، با قدرت نوشتاری کم نظیر و سبک متمایز خود همراه با بازی قدرتمند، می تواند این سالاد کلمات را با زیرکی تبدیل به مفهوم نماید با طنازی اجتماع را به نقد بکشد تا جایی که تماشاگر را بارها به کف زدن وادارد. او آیینه ای پیش روی ما می گذارد که تصویرش بعد از اتمام نمایشدنیز رهایمان نمی کند و با این سئوال مواجهمان می کند که به راستی ما چگونه آدمی هستیم؟