من این اجرا را دیدم ... با بعضی از تماشاچیان و سپس با کارگردان اثر صحبت کردم ...
با توجه به اینکه من و کسانی که با ایشان صحبت کرده بودم دقیقا هیچ چیزی از نمایش و حرکات دو بازیگر اصلی کار متوجه نشده بودیم، از خانم کارگردان خواستم تا توضیحات بیشتری در مورد این اجرا بدهند ... ایشان گفتند: این کار داستان ندارد و همه کار مثل تابلوی نقاشی است که برداشت از آن به تجسم ذهنی شما بستگی دارد! ...
و من متوجه نشدم که برای این که از تجسم ذهنی خود در ایجاد یک تصویر و یا یک برداشت استفاده کنم، چه نیازی به دیدن نمایش یا اجرا دارم ... و یا این که ایشان دقیقا در مقام کارگردان اثر چه چیزی را طراحی کرده بودند ... چون کسانی که با آنها صحبت کردم نیز دقیقا هیچ چیزی از اجرا متوجه نشدند و هر کسی بنا بر ذهنیات و مراجع تجربی خود چیزی را دیده بود ... احساسی شبیه به خیره شدن در برفک تلویزیون!