با نبودنت
ماهی ها بی جانن
در کدام رگ شنا کنند
برای کدامین برکه قلبی دل خوش کنند
وقتی نیستی
برگها آوارن
از درخت جان خود بی پروا رهانده شدند
کوچ کبوتر ها انقلابی دوبار است
به سمت گنبدهای شکسته
تو..... با چه مرزی برای پرواز آنها حد بسته اى
بالها را چیدی
شاخه ها را هرس کردی
تو تا چه حد پشت موووج ها در نظاره رقص ماهی ها پنهان مانده اى