عالی بود. متن یک ماز پیچ در پیچ و جذاب بود که این جور قصه ها به شدت برای من جذابند. مثل اهواره. تصویر سازی ای که تماشاگر رو مجبور بهش میکردید شفاف در عین ابهام امیز بودن و به نوبت تکه های پازل رو سرجای خودش قرار میداد. داستان با دغدغه اجتماعی و انتقادی و با سادگی عاشقانه یک جوان امیخته و همذات پنداری رو خیلی اسون میکرد. طراحی ساده صحنه در عین حال هوشمندانه بود و استفاده از نور بسیار بجا. خیلی دوست داشتم. ضمنا طرز بیان اقای عربگری به شکل بامزه ای شبیه محمدرضا فروتنه :)