"رفته"
می خواستم به راه بیایم...، تو آمدی
تا آمدی به زیر همه نقشه ها زدی
از پشت در صدات که آمد، دوباره شعر
درمن دوید و گفت: بگویش خوش آمدی!
گفتم: نرفته را چه کسی گفت بازگشت؟
او بودنی تر است ز هر"هست"و "باید"ی
او هست و رفته این دلِ ازدست رفته است
او را که در دل است چه گویم خوشآمدی
او هست و این ضعیف ترین احتمال عصر
از دست رفت و نیست ولو قدر درصدی