به نظر من (*) که این کار آن طور که لایقش باشد مورد توجه قرار نگرفته، و هرچقدر هم فکر میکنم دلیل آن را نمیفهمم! هرچقدر بخواهیم در تحلیلهای این نمایش و استقبال از آن نگاه جنسیتی نداشته باشیم، امکان پذیر نیست که اصلا موضوع کار هم به همین حیطه برمیگردد، اما بیایید فکر کنیم که به جای این همه بازیگر زن، کار دیگری در همین سالن با تعدادی چهرهی مرد اجرا میشد تا تفاوت استقبال از آن برایمان مشهود باشد!
بازیها چقدر تمرین شده، بی خطا و به اندازه است! بازی خانم رویا تیموریان هم که عالی، خیره کننده و در خور یک برنارد آلبای مستبد واقعی است. و البته صدا، صدا، صدا! صحنههایی که در آن خواهران حضور دارند، ترکیبی از بازیهای درخشان و صداهای گوشنواز است که بدون نیاز به هیچ میکروفونی به انتهای سالن نیز میرسد! (و اصلا هم کنایه به کارهای دیگر نمیزنم!) موسیقی اما چندان به موازات این امر نیست، گرچه در بسیاری از صحنهها موسیقی به تشدید حس کمک کرده، اما گاهی نیز موسیقی (آن هم نه موسیقی کلاسیک)، کمی از کار بیرون میزند و به سبک کارهای آقای رفیعی نمیماند.
اسم دکتر رفیعی که بیاید، انتظار داریم آمیزهای از رنگ و زیبایی روی صحنه بدرخشد، این امر در قالب لباس و تا حد فراخور متن خود را نشان داده، اما در طراحی دکور ابتر مانده و هرچه میخواهم دلم را فقط به همان درهای باشکوه و طراحی صحنهی آخر خوش کنم، نمیشود.
اما تمام تحلیل ها و موارد تکنیکی
... دیدن ادامه ››
را بگذارید کنار و بروید متن کار را به نوش جان نیوش کنید! آن جایی که مستخدم خانه دارد با صدای غرا از وضعیت اسفناک دختران برناردا آلبا میگوید، به حال خودمان فکر کنیم؛ صحنهای که دختران در خواب به مثابه مردگان هستند را ببینیم و دلمان برای خودمان بسوزد که نگذاریم جامعه بیش از بیش ما را به دختران برناردا آلبا شدن پیش ببرد.
.
(*): به قول رابرت در زندگی تئاتر، به نظر من نداره، جانی. نظر من نداره!