در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش خرده نان: روزنامه اعتماد,11 دی 97 روایتی از نمای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:22:49
روزنامه اعتماد,11 دی 97


روایتی از نمایش «خرده نان» و گفت‌وگو با کوروش سلیمانی، کارگردان این نمایش


✏. فاروق مظلومی

... ترجمه این نمایشنامه را خانم شهلا حائری انجام داده‌اند. ترجمه‌ای وفادار به روح کلام فرانسه. خانم حائری مثل بعضی همکاران‌شان گفتار‌ها ... دیدن ادامه ›› را ایرانیزه نکرده است چون ما از مترجمان سرشناس دیده‌ایم که شعر حافظ را وسط رمان وسترن چاشنی کنند. البته متن نهایی برای اجرا بعد از همفکری مترجم و عوامل نمایش که یک تیم حرفه‌ای هستند، تهیه شده است. اعطای جایزه ایبسن به کالافرت نشان می‌دهد چقدر نگاه به نگارش نمایشنامه عوض شده است. این نمایش از حرکات رستاخیزی تئاتر کلاسیک مبراست و صادقانه حرفش را می‌زند و نمایشنامه با متنی ساده به سختی پیچیده است به پیچیدگی شخصیت‌های اصلی‌اش که زوجی بعد از میانسالی – شوپه و شوپت - هستند. مردی که در اندوه کارهای نکرده و اجبار انسان به واسطه میراث خواری عصبی از پدر و مادر، زندگی معنوی مطلوبش را نداشته است و زنی که تقدیر‌پذیری را تنها راه ناگزیر رسیدن به رستگاری آرامش می‌داند. اوج نمایش زمانی است که مرد آرامش تزیینی همسرش را زیر سوال می‌برد و قصد مداخله در اتفاق عجیبی را دارد که مقابل در همسایه‌شان در آپارتمان رخ می‌دهد. مرد فقط ناظر گاه به گاه اتفاق می‌شود که از چشمی در خودشان قابل مشاهده است و قصد باز کردن در را دارد که مخالفت همسرش مانع می‌شود. عبور از در قفل شده سمبل خوبی برای رهایی از ترس‌های همیشگی است اما انسان معاصر به‌شدت قدر عافیت را می‌داند چرا که هر روز خیلی از انسان‌های دیگر را می‌بیند که به راحتی در مصیبت‌هایی مانند جنگ، بیکاری، رکود اقتصادی و ....گرفتار می‌آیند. ترسِ مرد نمایش ریشه در روح و روانش دارد که ظلم طبیعت در حقش حساب می‌شود و سخت است انسان با ظلم به دنیا بیاید‌. مثل نگارنده که با اضطراب نفس می‌کشد. انتخاب این نمایش برای ترجمه و کارگردانی و بازی، تحسین برانگیز است چرا که فضای نمایش در اغلب کشورها مصداق دارد. نمایش «خرده‌نان» بیشتر طراح است نه نصیحت‌گر و قاضی. خرده‌نان قصد توصیه و قضاوت ندارد فقط موضوعاتی برای درگیری در سالن و حداقل تا خانه، طرح می‌کند. این طراحی در بازی بازیگر نقش زن (آناهیتا اقبال نژاد) و بازیگرمرد (رضا بهبودی) کاملا مشهود بود. هیچ اغراقی برای تحمیل موضوعی خاص به مخاطب دیده نمی‌شد. قطع به موقع مونولوگ‌ها این بازی خوب را همراهی می‌کرد.

کوروش سلیمانی کارگردان «خرده نان» در سالن تئاتر سایه است. او در مورد انتخاب این نمایشنامه برای کارگردانی گفت: «با توجه به اینکه تقریبا سالی یک بار کارگردانی می‌کنم برایم مهم است که چه نمایشنامه‌ای را برای کار انتخاب کنم و به همین دلیل معمولا سعیم را می‌کنم که متن انتخابی علاوه بر دارا بودن کیفیت لازم، یعنی مهیا داشتن ویژگی‌های متنی برای یک اجرای درست، مفاهیم و موضوعاتی را با خود همراه داشته باشد که زمینه‌ هم‌ذات ‌پنداری را نزد تماشاگر فراهم کرده و تماشاگر، زمانه و دغدغه‌هایش را در آن ببیند. فرقی هم نمی‌کند نمایشنامه ایرانی یا خارجی باشد، مهم آنها است که گفتم. متن «خرده نان» که چندسالی می‌شد آن را خوانده بودم از سال پیش که نمایشنامه‌هایی را برای اجرا بررسی می‌کردم دوباره در ذهنم اهمیت پیدا کرد. اول به خاطر نگاه عمیق و جدی‌ای که کالافرت در اثرش به مقولاتی چون محافظه‌کاری و بی‌تفاوتی دارد و از سوی دیگر به خاطر دشوار بودن کارگردانی این نمایشنامه که در نگاه اول از هرگونه فراز و فرود، تعلیق، کشمکش و کنش بیرونی خالی است. من در کارگردانی دوست دارم گونه‌های مختلف را -البته با همان پیش‌فرض اشاره شده در نوع دیالوگ با مردم و تماشاگر- تجربه کنم و اساسا از کار سخت استقبال می‌کنم ...»

تفاوت اختلاف سن در نقش‌ها کمی غیرواقعی می‌نمود. بازیگر زن شاید دو دهه بالاتر از سن خودش -دهه هفتم زندگی - را بازی می‌کرد و بازیگر مرد در سن خودش یعنی پایان دهه پنجم. این اختلاف در گریم چهره هم وجود داشت. منطقی‌تر است که بگوییم لباس صحنه باید بازیگر را بپوشد و بپوشاند. لباس همراه با تن‌، روح بازیگر را می‌پوشاند تا چیزی از آدم قبل از نقش باقی نگذارد. وسواس نقش زن در نظم و ترتیب زندگی و رجوع به جزییات بی‌اهمیت مانند اجبار به جمع کردن فوری چندخرده نان ریز‌، کاملا در جزییات بازی آناهیتا اقبال‌نژاد دیده می‌شد. حتی نگاهش به میل‌های بافتنی هم برای یک زن با رفتار وسواس‌گونه درست بود. مقایسه کنید با خیلی از بازیگرهای سینما که در نقش‌های پیری فقط کمرشان را خم می‌کنند و صدای‌شان را لحن ناصح می‌دهند و یک دفعه با چابکی یک رپر جوان به صدایی ضعیف عکس‌العمل نشان می‌دهند.

البته اینهایی که تعریف می‌کنم مربوط به نقش‌های طنز سینما نیست. مرز بین اغراق و بازی درست بسیار نزدیک است و خانم اقبال‌نژاد این مرز را خیلی آرام قدم می‌زد. رضا بهبودی که اغلب خیلی خوب است در این نمایش بازیگر دیالوگ بود. بهبودی در فیلم معمولی «اکسیدان» آنچنان متن و اجرای کشیش را مسلط بود که خیلی‌ها واقعا فکر کرده بودند یک کشیش به عنوان بازی اول این نقش را داشته است اما در «خرده نان» در فرم مرد میانسالی بود که تردیدها و درماندگی‌های کهنسالی را دارد؛ البته کاراکترهای نامعمول همیشه هست و اینجا فقط خواستگاه نمایشنامه‌نویس و کارگردان باید مد نظر قرار داده شود.

نکته مهم دیگر در متن و گفتار بازیگرها، انتزاع از زمان و مکان بود. یعنی اگر اسم بازیگرها را جای شوپه و شوپت، الف و ب می‌گذاشتیم و چند پارامتر کوچک پاریسی دیگر صحنه را جهانی‌تر می‌کردیم واقعا معلوم نمی‌شد این اتفاق کجای جهان رخ می‌دهد. این رویکرد فرمی برای یک منتقد و مخاطب فرمالیست جذاب است؛ البته بازی‌ها با مینی‌مالیسم حاکم بر حرکات بدن به آداب فرانسوی نزدیک‌تر بود و هرگز با نسخه مفروض ایتالیایی که حرکات دست در چشم تماشاگر فرو خواهد رفت، اشتباه نمی‌شود.

کارگردان در این باره می‌گوید: «نمایشنامه‌ای که انتخاب می‌کنم به ویژه در میان آثار غیرایرانی باید ویژگی‌های فرامکانی، فرازمانی و جهانشمول کافی داشته باشد و این موضوع چنان اهمیت دارد که حتی در مرحله تحلیل و کار روی متن همراه با پیشنهاد اعضای گروه و بازیگران تغییراتی را ضمن وفاداری به متن، در آن پدید می‌آوریم. مثلا در نمایش قبلی‌ام از پیتر شفر (فالومی، چشم عمومی) من بسیاری از دیالوگ‌ها که بیشتر توصیف لندن در دهه‌ هفتاد بود و کمکی برای دریافت بهتر تماشاگر از موضوع طرح شده نمی‌کرد را با اجازه مترجم حذف کردم. اینجا هم همانطور که شما گفتید خود متن ویژگی‌های جهانشمول بسیاری دارد که فارغ از جزییات مربوط به فضای پاریسی‌اش -که ما روی بعضی از آنها در اجرا تاکید هم کرده‌ایم – می‌توان تصور کرد که این داستان نه فقط در سال‌های دهه‌ هفتاد میلادی بلکه در همه‌ این دهه‌های اخیر و نه فقط در پاریس که در هر شهر مدرن دیگری، در آپارتمانی شبیه آپارتمان شوپه و شوپت رخ دهد.»

راستی چرا ما شبیه همین کاراکترهای تئاتری را در سینما نداریم؟ اصلا چرا کاراکتراسیون تئاتر به سینما انتقال پیدا نمی‌کند و سینمای ما روز به روز با دوری از هنر سینما به صنعت دکوراتیو و تزیینی سینمایی نزدیک می‌شود. چرا شبیه این متن‌ها را در تئاتر خودمان کم می‌بینیم. «خرده‌نان» با اینکه در یک خانه اتفاق می‌افتاد اما ما را با یک موضوع عادی دوباره به خانه و خانواده بر نمی‌گرداند. مخاطب خوب بعد از دیدن «خرده‌نان» به خودش برمی‌گردد.

شاید روزی بشود «خرده نان» را بدون ترس از دست دادن گیشه، در رویکردی فرمالیستی بدون دیالوگ و با اصوات پیشاکلام اجرا کرد. روزی که تئاتر فقط در مورد تئاتر باشد یا در دو سئانس متوالی دو اجرا، یکی متکی به متن و دیگری فارغ از متن داشت تا مخاطب‌ها مجال بررسی و جست‌وجو در هنر را داشته باشند.

نمایش «خرده نان» خرده نانی برای سفره اهالی تئاتر نمی‌آورد. این شیدایی تئاتری‌ها از کجاست؟ این قناعت به ثمن بخس بلیط تئاتر از کجاست؟ قطعا درآمد دستفروش‌های اطراف تئاتر شهر که آزادانه، فرهنگی‌ترین معبر پایتخت را سد کرده‌اند هم از تئاتری‌ها بیشتر است.

«خرده نان» نمایشی فاخر و متواضع است به اندازه فخر و تواضعِ مادربزرگ‌های‌مان که به سختی خم می‌شدند تا خرده نانی از زمین بردارند، ببوسند و بگویند برکت خداست. گناه دارد روی زمین بیفتد. مخاطب‌های خوب تئاتر هر روز تا چهاردهم دی‌ماه «خرده نان» را از صحنه سالن سایه در تئاتر شهر بر می‌دارند، می‌بوسند و روی چشم‌شان می‌گذارند.

نمایش «خرده‌نان» بیشتر طراح است نه نصیحت‌گر و قاضی
این جمله رو در نقد جناب مظلومی خیلی دوست داشتم
۱۲ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید