وقتی شعاع نقره مهتاب روی تن سپید تو سر خورد
گویی که پاره ورق دل با بی بی نگاه تو بر خورد
وقتی پلنگ زخمی خواهش جستن زد از ستیغ نگاهت
آهوی دل ز دامنه افتاد در دره های موی سیاهت
وقتی که تیغ شیشه ایی دل در بال دستهای تو افتاد
سرباز پیک عشق تو رو شد شاه دلم به پای افتاد
بانو تو بی بی دل مایی سرباز خشتم و خاک نشینم
حکمت بریده دست دلم را بازنده قمارم و اینم