در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فراز قضات: به دبستان که می رفتم با خود می گفتم : _وای!دیوارها چه بلند اند...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:18:02
به دبستان که می رفتم با خود می گفتم :
_وای!دیوارها چه بلند اند...
در آن زمان هنوز معنای دیوارهای بلند آهنین را نمی دانستم...
به دبستان که می رفتم با خود می گفتم :
_وای...چقدر معلم ها سختگیر اند...
اما واقعیت این بود که هنوز انسان های ظالم را نشناخته بودم...
به دبستان که می رفتم، وقتی همکلاسی هایم مرا دز بازی های کودکانه راه نمیدادند با خود می گفتم :
_اَه...چه قلب های کوچکی دارند...
خب در آن زمان هنوز سینه های خالی از قلب را ندیده بودم...
اما حال دلم تنگ است...دلم برای آن دیوارهای بلند، برای آن معلم های سختگیر، و برای همان قلب های کوچک تنگ است...


از: خود
اما این دیوار با وجود بلندیش بهم آرامش میده...یه حس دوست داشتنی...
۰۸ مهر ۱۳۹۰
اولین روز دبستان باز گرد

کودکی شاد و خندان باز گرد

خطرت کودکی زیبا ترند

یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود،آب را بابا به سارا داده بود

ای دبستانی‌ترین احساس من باز گرد این مشق‌ها را خط بزن

۰۸ مهر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید