بدون شک "ما همه باهم هستیم" بر اساس یک ایدهی سیاسی نوشته شده. ایده البته بد نیست اما شکل بیانش الکن باقی مانده. فیلمساز تلاش کرده از طریق نماد سازی، نقد سیاسی خود را نسبت به شرایط حاکم بر مملکت مطرح کند که متاسفانه به دلیل گنگی بسیار و اشتباهات مکرر و ... (که به آن اشاره خواهم کرد) موفق نشده است.
1- فیلمساز به مانند اکثر آثار هنری جو زدهی امروز سینمای ایران درگیر حواشی سوپراستار محوری شده. فیلمش را پر کرده از چهرههایی که ضمانت فروش فیلم باشند اما همین اشتباه ایدهی فیلم را کور کرده و اجازه نمیدهد تا مخاطب به اصل و کنه قضیه دقت کند و ایده را دریابد. مخاطب عام بیشتر حواسش به چهرههاست تا متن و دریافت نشانههای قرار داده شده در آن. درواقع شاید اگر آقای تبریزی فیلم را با چهرههای کمتر شناخته شده میساخت، نتیجهی بهتری میگرفت.
2- وقتی از این تعداد چهره/کاراکتر استفاده میشود، مخاطب ناخودآگاه به دنبال کنش و واکنشهای شخصیت (مثبت و منفی) است و در ادامه قصه برایش در اولویت قرار میگیرد. قصهای که دارای روابط علی و معلولی و جنگ میان خیر و شر با ارائهی مستندات مستدل باشد. یعنی بتواند تماشاچی را قانع کند که چرا گروهی در مقابل گروهی دیگر قرار گرفتهاند. در حالی که فیلم تبریزی نه تنها داستان محور و شخصیت محور نیست، بلکه کاملا فرمالیستی است. فرمی که بر اساس یک ایده
... دیدن ادامه ››
در قالب طنز ارائه میشود. پس تبریزی از ابزار مناسب برای ارائهی فرم مورد نظر استفاده نکرده است.
3- به نظر سانسور و خطوط قرمز حاکم ، فیلمسازی چون کمال تبریزی را هم ترسو کرده است. او ناچارا تلاش کرده برای هرچه، دقیقا هرچه میخواسته بگوید نمادگذاری کند. یافتن نمادها و کُدشکنی در سرتاسر فیلم برای همهی مخاطبین آسان نیست. بنابراین، اصل قصه را نفهمیده، ناراضی از سینما بیرون خواهند آمد. همچنین تبریزی تمامی کدهایش را بر اساس ایدهی سیاسی فیلمش تعریف کرده (که اتفاقا بعضا بسیار بسیار ساده و سطحی هستند) ، ولی برخی از آنها مناسب فرم انتخابی اجرای اثرش نیستند. بنابراین گنگ و ناخوانا باقی میمانند.
شخصیتها، از لیلا حاتمی با آن عصای جالب که شنود هم در آن کار گذاشته شده و برای نجات خودش میخواهد گروهی به اصلاح و مثلا!!! داوطلب را فدا کند، تا مهران مدیری که یک ضرب میخورد و دروغ سنج دارد و گلزار با آن پالتوی پوست، که هست ولی نیست !!! تک تک مسافران و ... نماد هستند.
اگر هواپیما ایران باشد، لیلا حاتمی با آن عصا کیست !؟ خب معلوم است. محمدرضا گلزار کیست؟ قطعا دشمن ... که مدیری بازجویی اش میکند و دستور دارد به هر طریقی شده پایش را به ماجرا باز کند حتی اگر او در این ماجرا هیچکاره باشد ... اما در آخر بدش هم نمیآید با او چای و بیسکوییت بخورد!
آنهایی که در گاوداری نشستهاند و مشورت میکنند که چگونه خود و سرمایشان را نجات دهند کیستند؟ همه میدانیم! مامور امنیت پرواز، که تنها فرد آگاه به شرایط است و آنجاست تا حافظ امنیت هواپیما باشد اما حبس شده، نماد فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و منتقدان محبوس مملکت نیست؟ ... شیری که ریخت ... جلیقههای نجاتی که از هواپیما پیاده شد و .... صدها نشانه و نماد دیگر ...
فیلمساز به تناسب ایده و ژانر منتخبش، در نشانهگذاری چندان بد عمل نکرده است اما فراوانی بیش از حد آن و عدم تناسب آنها با فرم مورد نظر باعث شده تا مخاطب امروز سینمای ایران که بیش از هرچیز به دنبال قصه و روایتهای سرراست است به شدت ناکام بماند. چون اتفاقا فیلم در قصهپردازی بسیار ضعیف است. شاید هم اصلا قصدش را ندارد! و البته مجاز است که نداشته باشد. به شرطی که اگر اولویت فرم دارد، دقیق و صحیح فرمپردازی کند ... به نظر میرسد "ما همه باهم هستیم" تلاش کرده در اجرا یک فرم بیان هنری باشد اما حتی نتوانسته است به دلیل اشتباهات بالا در حد فیلمهایی مانند "اژدها وارد میشود"، "خوک" و ... موفق عمل کند.
در کل فیلم تبریزی میتوانست فیلم بهتری باشد اگر فیلمساز همان کمال تبریزی دههی 70 و حتی 80 بود. نه کارگردان معلق مانده میان زمین و هوای ایدئولوژی و گیشه فروش!