خانم مرضی عزیز نکته ای قابل توجه در خصوص کامت بنده گفتن که کاملا وارده و به همین دلیل من کلاسه شده تر ایراداتی که در ذهن بنده وارد به نمایش رو مطرح می کنم و خوشحال میشم هرکس نظر مخالف یا موافقش رو با ذکر دلیل بگه، فقط پیشاپیش عرض می کنم این کامت نقد نیست چون من منتقد نیستم، صرفا چراهای ذهنی شخص بنده آست
نمایشنامه:فی الواقع درام کجاست؟ اتفاق دراماتیک روی صحنه نمیزنیم، صرفا روایتی است که به تصویر کشیده میشه و حدود یک ساعت فقط کشمکش بین زندانی و بازجویانش هست که خطی و خسته کننده آست، نمایش از اول دستش رو هست زندانی انکار می کنه حتی با بدترین شکنجه ها، یک ساعت فقط همینه هیچ پیشرفتی در درام نداریم البته به نظر اصلا درام نداریم فقط یک ربع آخر متوجه میشیم احتمالا عشقی در بین هست که باعث میشه فرد به جنایت دست بزنه، بلاخره درام و تناقضی شکل میگیره ولی دیر. در بسیاری موارد دیالوگ ها ارتباط نداشتن با هم، عناصری در نمایشنامه وارد شد که بعد ازشون استفاده نشد (مثل قضیه طاعون، متاسفانه من اصلا نفهمیدم اون قصه چرا روایت شد)، استفاده از اسلاید که خودش به عنوان یک عنصر وارد شد ولی همچنان بلااستفاده باقی موند.به لحاظ فکت تاریخی باکره آهنین یا همون باکره نورنبرگ ساخته دست آلمانی ها بوده، نویسنده یا بی اطلاع یا از بی طلاعی تماشاچی استفاده می کنه (در همین جا دیالوگی که جناب طباطبایی میگن اینکه این دستگاه طوری طراحی شدخ که در قسمت های حساس بدن وارد میشه ولی به اندام حیاتی آسیب نمی نه! پس بلاخره چی شد؟ چجوری وارد جاهای حساس میشه ولی به اندام حیاتی آسیب نمیزنه؟ پس دیگه چجوری جای حساسه؟) ، طراحی هم که از بانوی آهنی ارایه دادن غلط بود چون در واقع اون قسمت وسطی یا اصلی ش هیچ میخی نداره. صحبت از گروه های اصلاح طلبی و روزنامه و... که باید بررسی کنیم آیا در مجارستان قرن شانزدهم اساسا چیزی به اسم اصلاح طلب و روزنامه وجود داشته یا خیر؟ یا صرف نزدیک کردن به شرایط سیاسی ایران اسم اصلاح طلبی اومد وسط (به عبارتی فکت تاریخی داریم یا نه، فرض بگیریم حتی فکت هم نباشه و پرداخته ذهن نویسنده باشه آیا جای درستی در نمایش داره یا زده بیرون اصطلاحا؟)، کماکان همین مشکل رو با خطابه امین طباطبایی از خود دیالوگ ها تا نحوه بیان و بدن دارم وقتی میاد و مجلس وضع
... دیدن ادامه ››
رو پیش میبره و نکات زیاد دیگه در مورد متن که به نظر میاد میشه راجع به خط به خطش بحث کرد.
بیان و بدن: وضعیت بیان که واقعا حتی من بیننده رو اذیت میکرد وقتی میدیدم بازیگر ها چجوری به خودشون برای رساندن صدا فشار میارن، نکته دوم نحوه بیان دیالوگ ها بود، قطعا هر قشری نحوه صحبت کردن و ادبیات خاص خودش رو داره. کسانی که در کلیسا پرورش پیدا می کنن، یا از اشراف زادگان هستن از هر لفظ و جمله بندی استفاده نمی کنن. کلمات و جملات رو نمی کشن، لات ماب حرف نمیزنن.
عینا همین مشکلات عدم تطابق در رفتارهای بدنی هم مشهود(غیر از پدر سیلواسی) یک پدر روحانی مطابق آنچه رشد کرده رفتار بدنی داره نه مثل آدم های عادی. در کنار این رفت و آمد های بدون دلیل، قدم زدن های بدون دلیل، دست و پا زدن های بی دلیل، چه در ابتدای نمایش که خود آقای منظور مدام راه میره از اینور صحنه به اونور چه در بازی الیزابت باتوری و... وجود داره
به لحاظ گریم و طراحی لباس: همچنان معتقدم وقتی برشی از یک تاریخ مستند رو نشان میدید یا باید کاملا به مثلا زمان حال بیارید تا نحوه لباس و گریم رو امروزی کنید یا باید در زمان خودش با جزییات رعایت کنید (کاردینال همیشه کاردینال، با آرایش چشم و خرمن مو در هیچ دوره و عصری وجود نداشته)
کماکان مشکلم با نور هم همان مسیله نمایان بودن دو طرف صحنه است که بازیگرها با تحرک بی جا تمرکز رو از بین میبرن آلبته بیشتر به نظر میاد مشکل از بازیگر هاست نه نور
خوشحال میشم باقی دوستانی که کار رو دیدن هم نظرشون بگن