در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سها تابان درباره نمایش الیزابت باتوری: با سلام دیشب به تماشای این نمایش رفتم و تا جائیکه در حوصله ی این ص
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:14:20
با سلام

دیشب به تماشای این نمایش رفتم و تا جائیکه در حوصله ی این صفحه باشه نقد و نظر خودم رو می نویسم :
متن نمایش علی رغم ایده ی بسیار خوب و جذابی که دارد اما متن موفقی نیست ، من متن را ندارم اما هر آنچه در اجرا به عنوان متن دیدم و شنیدم گواه این ادعاست، بازجویی الیزابت باتوری به عنوان یک کنتس و فرمانروا قرارست محوریت داستان باشد ، اما این بازجویی نه به لحاظ فضا و نه نوع بازجویی ها هیچ شباهتی به بازجویی یک کنتس ندارد ، بله او توسط مقامات بالا و نظر مستقیم کلیسا بازجویی می شود ( که البته باید تحقیق کرد و دید آیا سندیت تاریخی از این نظر دارد ) اما مراحل و نوع بازجویی هیچ شباهتی به بازجویی فردی والا مقام ندارد ، و برخی داستانهای فرعی که هیچ ربطی هم به خط اصلی ندارند ،نه فضا ساز هستند و نه بولد کننده و نه کمک کننده ی ماجرا ی اصلی ، طوری در دل متن قرار می گیرند که فقط باعث سکته در متن می شوند و پرش هایی که فقط ضربه به داستان می زنند و اوج این انحراف و بی ربط بودن پایان داستان است که ناگهان عثمانی ها حمله می کنند و مقامات به سوراخ هایشان می روند ... پایانی که هیچ ربطی به موضوع ندارد ( متن به شدت از بهم گسیختگی چه در ماجراها و چه در شخصیت ها رنج میبرد )
یکی از نقاط ضعف کار که به شدت به اجرا ضربه زده است عدم تحلیل شخصیت هاست ( با فرض اینکه در متن در حد قابل قبولی بوده است )..در نظرات بارها ... دیدن ادامه ›› خواندم که دوستان از فریادهای بازیگران شکایت داشتند ، و شکایتشان کاملا بجا و درست بود ( و صد للعجب که هیچ کدام از عوامل نمایش این نظرات را یا ندیده اند یا نادیده گرفته اند ). این فریاد ها دقیقا به دلیل عدم تحلیل متن و شخصیت ها توسط کارگردان است. فریادهای مدام و مدام و اجرا به شدت از عدم سکوت رنج می برد... انگار نه انگار که نمایشنامه یعنی سکوت هایی که توسط دیالوگ شکسته می شوند ( یادم رفته این سخن از کیست ). تنها شخصیتی که به سکوت در نقشش رسیده بود ، و بنظرم یک پله از تمام بازیگران بالاتر ایستاده بود بازیگر نقش ژاکوب بود ( البته بازیگر نقش آندریاس هم خوش درخشید ولی او هم از گزند این فریادهای بی امان و گاه لوده بازی در امان نماند )... بله ما همه می دانیم برای ایجاد فضای رعب و ترس و خفقان و ... فریاد می تواند بسیار موثر باشد ، اما فریاد هم مثل سیلی پدرانه است یک و یا نهایتا دو سیلی تاثیر گذار است ، چند فیلم و تاتر در همین ژانر دیده اید؟ آیا سکوت و سکوت و سکوت بسیار و بهتر فضا ساز نبوده اند و فریادهایی که گاها زده میشود آنهم درست و بجا؟... بازجوها و حتی شکنجه گران همگی به رمز آلود بودن ، و نگاه و سکوتشان است که رعب آور هستند نه عربده جویان از نوع شعبان استخوانی!
این عدم تحلیل شخصیت در مورد شخصیت محوری که احتمالا الیزابت باتوری است بسیار توی ذوق می زند ، میزانسن ها ، لحن و گفتار ، میمیک و... هیچکدام بر شما معلوم نمیکند که با کنتس و زنی که خون اشرافی در رگهایش است طرف هستید. فرمانروا همیشه نگاه بالا به زیر دستان دارد ، حتی اگر در اوج بدبختی باشد، بخصوص باتوری که طبق دیالوگ ها ( که البته بسیاری اش به عنوان دیالوگ واقعا قابل تحسین است اما در بازی از دست رفته ) بانویی مغرور و سرکش است. باتوری مانند زنی مفلوک از پایین درجه ی جامعه کاملا با بازجوها و ملاقات کننده ها رو در رو و چشم در چشم حرف می زند و مدام فریادو ... حال در نظر بگیرید این بازیگر در اوج کثافت و بدبختی و فلاکت حتی وقتی با بازجو حرف می زند حاضر نیست به او نگاه کند، نگاهش به روبروست و دیالوگهایش در اوج عظمت ادا می شود و همین طرف مقابل را از پا درمیاورد. این در متن دیده شده اما در بازی و کارگردانی از دست رفته است. باتوری هیچ شباهتی به یک فرمانروا ندارد، او قاتل یا فاحشه یا هرچه باشد اما در قصر و از کودکی روی راه رفتن او حتی کار شده است، پس میان هزار زندانی هم باشد نوع راه رفتن و نگاه و... او را مشخص می سازد، اما اینجا ...
در مورد دیگر بازیگران هم همین اتفاق در مقیاس کوچک و بزرگ رخ می دهد.
در مورد دکور و لباس و ... هم نقدهای جدی وارد است ، که بی ربط به کار سنجاق شده بودند و...
یکی از نقاط قوت کار (در کنار برخی بازی ها که برشمردم) موسیقی کار بود که متاسفانه قربانی شد چون با ولووم بسیار بالا پخش می شد. یادم نیست کدام کارگردان بزرگ سینما گفته است موسیقی خوب در سینما آنست که احساس شود اما شنیده نشود، اینجا کاملا برعکس بود و در یک سکانس بازیگرها فریاد می زنند تا بر موسیقی غلبه کنند و موسیقی ولووم داده می شود تا بر آنها بچربد.

در پایان یک نکته :
چقدر خوب و حرفه ای است که افرادی امثال اشکان خان خطیبی نظرات مربوط به کارشان را می خوانند و میگویند سعی می کنیم بهتر شویم( کسانی که کارشان را دیده اند البته باید بگویند این مدعا چقدر به عمل نزدیک شده ) و بهمان اندازه چقدر غیر حرفه ای است که وقتی نقدی جدی در مورد همین فریادهای گوشخراش ( و نه دلنشین، و نه تاتری) به کاری وارد است و مدام توسط مخاطبان گوشزد می شود، هیچ روند رو جلویی در تاتر در حال اجرا اتفاق نمی افتد.

با احترام به تلاش تمام عوامل این تاتر ، متاسفانه این کار را برای تماشا پیشنهاد نمی دهم.

برقرار باشید