دست مریزاد عالیجناب حسام منظور که حافظه ى تاریخى چهارصد ساله را از رخوت و فراموشى بیرون مى کشید
به ضرب شلاق چیزهایى را بیاد مى آورید
دادستان کلیسایى را که متهمان را بدون محاکمه مى کشت با این توجیه که اگر بى گناه باشند به بهشت مى روند و اگر گناهکار به جهنم
انسانى که حذف شدنى نیست چون فراموش شدنى نیست ، پس در خانه ى خودش حبس مى شود تا آلزایمر عمومى در لایه هاى زمان دفنش کند
قاضى فاسدى که زناى محصنه ى وابستگان حکومت مرکزى را مجازات اندک مى دهد ، چون از کلیسا مالیات نمى گیرند
غائله اى که با دار زدن متهم هرچه سریعتر خوابانده مى شود چون دشمن کلیسا پشت مرزهاست
و عثمانى ها که بالاخره رسیده اند
و مایى که مى مانیم
————————————————————————————————————————————————————————————
پى نوشت: راستى این داستان مال کدام ولایت بود؟