1_به نظرم نمایش گاهی کند میشد و بعضی صحنه پردازیها بی معنی اومد ولی چون سر رشته ای از موضوع ندارم به همین اندازه نظر میدم
2_ موضوع و مفهومی که نمایش می خواست منتقل کنه بسیار الکن و ناکافی بود البته چون کتاب اصلی رو نخوندم نمی تونم درباره اون نظری بدم و فقط با دیدن نمایش هست که نظر میدم . در آخر نمایش پسر بچه نقش الن خودکشی کرد و یا به عبارتی خودش رو قربانی کرد که همه و پدرش خوشحال باشند که مفهومی مسیحی رو منتقل می کنه و بی گناهی و بی آزاری کودک شاید نمایشی از مسیح باشه که در این تفکر قربانی می شود تا گناهان همه پاک بشه. در ضمن اگر نمایش می خواست اینطور الغا کنه با شادی و خوشحالی می توان زندگی خوشی داشت باید طنز بیشتری در بازی و کل نمایش وارد می کرد مثلا ورود اولیه آقای نادری به صحنه خیلی تراژیک بود و بعد کمی طنز در بازی ایشان وارد شد.
در آخر بگم که وقتی بازیگر نقش میشیما از صندلی بلند شد و شروع به حرکت کرد یه تحرک و طراوتی به بازی خودش و صحنه نمایش اضافه کرد و انگار از زنجیر آزاد شده بود. شاید نشستن روی صندلی ها ایده زیاد خوبی نباشه.