در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر عسگرزاده درباره فیلم کارت پرواز: درود بر هنرمندان خوب ایران زمین من افتخار تماشای فیلم کارت پرواز را ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:05:57
درود بر هنرمندان خوب ایران زمین
من افتخار تماشای فیلم کارت پرواز را به همراه کارگردان آقای مهدی رحمانی و خانم بازیگر هنرمند ندا جبرییلی را جمعه ... دیدن ادامه ›› گذشته در سینما فرهنگ داشتم و از این که ایرانیم و ایران هنرمندانی خوبی نظیر ایشان دارد، به خود می بالم.
فیلم کارت پرواز بی شک فیلم زیبایی است: نماهای گلچین شده، بازی های خوب، شروع هوشمندانه، گفتگوهای مختصر و مفید، موضوع دردناک و روز جامعه، فیلم برداری هنرمندانه و ... اما فیلم در عین زیبایی، یک ضعف بزرگ دارد: فاقد هر گونه کشش دراماتیک است! ما شاهد پله پله سقوط و زوال و رنج کشیدن و در نهایت مرگ قهرمان داستان هستیم؛ در واقع، ضد قهرمان! ندا فاقد هر گونه ابتکار عمل است. تابع محض شرایط و تسلیم شخصیت مرد داستان. تنها کنشگری ندا، دیدار نهایی فرزندش می باشد که این کار هم، تنها از سر عجز و ناتوانی است و به مثابه پیشواز مرگ رفتن تلقی می شود، مثل دیدار شخص محتضر با بستگان در بالین مرگ. اینجاست که فیلم از تلقی هنری خود دست می کشد و به دام اخلاق می افتد. جمله پایانی عنوان بندی هم از کارگردان در مقام معلم اخلاق و ناصح جامعه نقش می بندد: شما شاهد زجر کشیدن و مرگ ندا بودید تا هیچ گاه کار او را تکرار نکنید!
شروع قوی فیلم با جیغ کشیدن های ندا در شهربازی و تونل وحشت با پایان بی رمق فیلم در اتوبوس و سر افتاده ندا، تضاد هنرمندانه ای می توانست داشته باشد اگر در طول داستان، شاهد درام خلاقانه ای می بودیم، اما افسوس که از لحظه ی خراب شدن حال ندا در فرودگاه، فیلم از قدرت و تپش می افتد و از همان جا پایان کار، قابل پیش بینی است.
انتقاد دیگری که به ذهن من می رسد، «تبعیض» بین ندا و منصور در شخصیت پردازی است: هر چقدر ندا از پشتوانه بصری قشنگی در شخصیت پردازی بهره مند است، منصور با تلفن بازی های ساده و سردستی معرفی می شود، حتی کل سکانس غذا دادن به گربه ها، بی ربط و قابل حذف از شخصیت منصور است. هر چقدر ندا با میمیک صورت و اندام و صداسازی به ارائه کامل شخصیت خود می پردازد، منصور با گفتگوهای کم جان و باورناپذیر خود را معرفی می کند. اوج این باورناپذیری، گفتگوی منصور است با دوستش در آپارتمان که در آنجا نقش احمقی را می گیرد که تازه آگاه شده: از اول باید ندا را رها می کرده تا خود را نجات دهد و اگر ندا را به دست سردسته باند مواد برساند، او را به دام مرگ فرستاده. کل آن سکانس جز تضعیف و احمق نشان دادن منصور چه کارکرد دیگری دارد؟ هم زمان با آن، ندا روی نیمکت در محوطه، بغل زن میانسال مهربانی گریه می کند که این نما هم هیچ کمکی در پیشبرد داستان نمی کند. اگر حذف هم می شد، هیچ خلایی پیش نمی آمد.
علیرغم انتقادهایی که به ذهن من رسید، فیلم در کلیت خود، زیباست: هنرمندانه کارگردانی شده، هنرمندانه قاب بندی شده (به یاد بیاورید نمای بلعیدن مواد در گلخانه) و هنرمندانه بازی شده (بازی قابل تحسین خانم ندا جبرییلی).
آن چه که شخصا صحبت های آقای کارگردان با دوستان هنرمندش را پیش از شروع فیلم در سینما فرهنگ، به طرز «غیر اخلاقی» استراق سمع می کردم، نشان از شخصیت والای هنری ایشان دارد و اگر مطلب حاضر را می خوانند، امیدوارم پوزش مرا بپذیرند.
یک مطلب بی ربط دیگر: آقای بهتاش صناعی ها (کارگردان باران اسیدی) هم حضور داشتند و چه افتخار بزرگی است دیدن هنرمندان ایران زمین از نزدیک.
حمیدرضا مرادی، امیر مسعود و رضا بهکام این را خواندند
امیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید