مامان من فکر کردم اگنس از من بدش میاد ....حالا فهمیدم که از من میترسه...نمایشنامه شب بخیر مادر ....نمایشنامه ایی پر از احساس تنهایی ..همزادپنداری و شکوه مرگ است ..اینکه جس در کنار زندگی عادی و به دیو خودش پر از شکستش..تصمیم گرفته که یک پایان باشکوه بهش بده ..نترسیدن از تصمیمی که گرفته و برنامه ریزی برای نبوش عالیه..در ساعات اخر زندگی حرفهایی بین او و مادر ردوبدل میشه که سالها توی دلهاشون چون رازی سر به مهر سنگینی میکرده...بازی دو عزیز خانم بوبانی و درخشش خانم رحمانی عزیز خیره کننده بود ..دکور با تمام سدگیش ادمو جذب میکرد و نقش رومیزی با همخوانی نقش کف سالن بیشتر ...نوشته عالی بود و وفاداری به متن اصلی قابل ستایش ...نور صدا ..صحنه به همراه بازی بینظیر بازیگران ...و در نهایت صدای شلیک گلوله در میان عجزو لابه ی مادرانه ترس و جذابیت خاصی به پایان کار داد..با تشکر از همه