رگ واقعا نام مناسبی برای این نمایش است چون خون درونش جریان دارد من از کارگردان نمایش چند کار دیده بودم اما این اثر ، اثری ماندگار است .همه چی تمام است. اولین چیزی که با آن مواجه میشویم صدای روای است صدای قوی و مخملین محسن بهرامی که مارا به دیدن نمایش هدایت میکند.سپس از طراحی صحنه به چشم می خورد بسیار کارآمد است .بازی وحید آقاپور و عرفان ابراهیمی درخشان است در حال لذت بردن از بازی زیبای آنها هستیم که برزو ارجمند وارد می شود پر قدرت و درنقشی متفاوت که من تا بحال ازش ندیدم(بیشتر او را در نقشهای کمدی به یاد میاورم) نمایش در اوج درخشش است که به صحنه زندگی عبداله میرویم همسرو دخترش و ناگهان نمایش افت شدیدی میکند بازی ها به دل نمی نشیندو من منتظرم زودتر راوی بیاید ما را به صحنه دیگر ببرد صحنه دیگر باز برمیگردیم و روایتی دیگر از سربازان قهرمان میبینیم وبعد بار دیگر بانوان با گریم و لباسهایی دیگر وارد صحنه می شوند اینبار بهنار بستان دوست موفق می شود ضعف صحنه قبل را جبران کند پیرزنی مغرور و لجبازاست و به دل می نشیند اما الهه شه پرست اولین اصل بازیگری را هم در این صحنه رعایت نمیکند و آن اینست که دیواری(در) که به عنوان دیوار تلگرافخانه فرض شده از سوی مادربزرگ (با عصا بر آن می کوبد) برای این خانم شکسته می شود و ناگهان می بینیم که روبروی مادربزرگ می رود و می ایستد جایی که دقیقا دیوار فرضی نمایش و تماشاچی است و بنظرم گاف بزرگی است نمیدانم همه شبها انجام می دهد یا نه!
صحنه دیگر صحنه خودمانی شدن سرجوخه و سرباز است دردودل میکنند عجیب شیرین است ما را با خودش میبردوبا یگان مرزبانی و همراه می شویم با لحظات سختی که آن سه مرد بزرگ گذراندند راوی صحنه را جابجا میکند بسیار ظریف و به موقع آنچنان که راغب شویم صحنه بعد زودتر شکل بگیرد صحنه دیگر به زندگی مصیب می رویم خواهر و همسرش بنظرم اپیزود شیرینی است شباهت خواهر به مصیب حتی گاه در بازی بنظر عامدانه و از روی فکر است بنظرم هلن بهرامی از آن دو خانم دیگر موفق تر
... دیدن ادامه ››
است به لحاظ اینکه در زمان کوتاه اثرگذار است و من انگار نقشی که بازی میکند را دور و بر دیده ام زن روستایی که به شهر آمده و میخواهد شهری باشد در حرکاتش پیداست اما شه پرست جز اپیزود اول روستایی بودنش حس نمی شود شاید طراحی لباسهایش هم قضیه را بدتر کرده و با اینکه زمان دارد تا با سه نقش مارا جلب کند بنظرم موفق نیست . صحنه پایانی مرگ محمد است که بسیار دلخراش است ناخودآگاه بغض میکنیم .موسیقی آذری درخشانی پایان بندی نمایش است و ناگهان از خودتان میپرسید چرا ؟چرا ؟تا بحال نامی از این سه مرد نشنیده بودم ! و به واقع بعد از نمایش سرتان را بالا میگیرید و می گویید خدایاشکر من ایرانی ام
من دیدن این نمایش را به هر ایرانی توصیه میکنم