در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضا بیات | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:44:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا باید خیلی تبریک و آفرین گفت به محمد مساوات و بازیگران این کار خارق العاده! و درجه یک
کار فوق العاده جذاب و جالب و دیدنیست
پر از ظرایف و بازیهای خوب و داستان قوی و درام و کمدی و تراژدی! با یک فرم تازه و بدیع از تئاتر
شاید نقطه عطف آن اشاره به یک نمایش قدیم در کارگاه نمایش است! انگار یک نوع پست مدرن نمایشی! عالی
و دکور بسیار زیبا و خیلی چیزهای قابل نحسین دیگر...
آخرش هم که یک سورپرایز بزرگ!

پیشنهاد میکنم دیدن این نمایش را اصلا از دست ندید!
همیشه کارهای آرش عباسی را دوست داشتم و این کار را هم
متن و اجرا بقدری با ریتم مناسب در یک موضوع ملودرام پیش می رود که گویی در سالن سینما نشسته ای و یک فیلم با زاویه دوربین های مختلف را می بینی
و اینکه محمد عسگری چه خوب بود! و شیوا مکی نیان چه عالی!
امیرمسعود فدائی و فرزاد جعفریان این را خواندند
گروه نمایش موج این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آتیلا پسیانی بدون تردید عالی جناب، استاد و آرتیست درجه یک تئاتر ایران است. تئاتر را خوب می فهمد و بها و ارزش فراوانی برای این هنر والا قائل است و به جد دغدغه مند و پیگیر ارتقاء فرهنگ تماشاچی تئاتر و چگونه تئاتر دیدن است زیرا وقتی پیش از شروع نمایش در همان لابی ورودی تماشاخانه ایرانشهر تماشاچی ها را جمع و اعلام کرد قبل از ورود به سالن تئاتر همه ملزم به خاموش کردن کامل تلفن همراه هستند و بعد از نشستن تماشاچی ها در سالن هچنان با تکرار و تاکید مصرر به انجام کامل آن از طرف تک تک تماشاچی ها بود می شود احترام ایشان به تئاتر و اهمیت بالای این موضوع را فهمید و می بایست در تمام اجراهای صحنه تئاتر ایران به طور جدی انجام شود تا فرهنگ آن کاملا جا بیافتد.
اما در مورد نمایش می توانم بگویم که یک کار کاملِ بی نقص با رعایت اصول و سبک مبتنی بر اجرا در بلاک باکس است چه در سادگی و قابل تبدیل بودن دکور و آکسسوآرها و تنوع نور ها و افکت های صوتی و چه در فرم و لباس و بازی و حرکات بازیگرها و تصویر سازی های داستانی، از قطار گرفته تا درشکه و دالان تاریک و سایر فضا ها.

از لحاظ بازی ها، بدون استثنا همه خوب بودند و عالی؛ اما ستاره نقش ها ستاره پسیانی بود.
یک کار اجتماعی روان شناسانه خانوادگی دوستانه دورهمی معمایی بازی طور با تم کمدی و هیجان انگیز شبیه کارهای نیل سایمون! (مثلا شایعات) است که تماشاچی را به وجد می آورد و گاهی از خنده منفجر می کند!
تازه کارگردان یک فرم ویژوآلی با پخش لایو ویدئو پرژکتور با دو دوربین هم به کار داده است!
کار را دوست داشتم بد نبود! هر چند این ایده که بر اساس یک فیلم ایتالیایی ست! جا داشت بهتر از این هم باشد!

حیف که اجرای آخر بود!
کار عالی بود و چه قدر انرژی و هماهنگی و حس و بازی؛ بِراوو
(اگه بگذریم از بعضی دیالوگ های چندش آور!)
ساناز و NetHunter این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "رگ" بدون اغراق یکی از بهترین کارها و نمایش هایی است که از ایوب آقاخانی دیده ام. و مطمئنم این نمایشنامه سالهای بعد بارها توسط گروه های دیگر اجرا خواهد شد.
همه چیز اش عالی و بی نقص است. یک اتفاق و موضوع مهم تاریخی (معاصر) با محتوی و داستان که خوب نوشته و دراماتورژی شده و با فرم درست و زیبا و بازیهای دلنشین کارگردانی و اجرا شده است.
دکور و طراحی صحنه، نور و موسیقی ها فوق العاده زیبا و دوست داشتنی است.

از همه مهتر دیالوگ ها (فارسی و آذری) و نوع لهجه و بیان آنها و حس خیلی خوب بازیگرها است که بدون استثنا همه شان درخشانند.
خصوصا وحید آقاپور و عرفان ابراهیمی که خیلی خیلی خوب هستند.

آنجا که محمد راثی هاشمی (بازی عرفان ابراهیمی) نامه اش را برای مادر و نامزدش می خواند دقیقا مرا یاد بازی علی نصیریان در هزار دستان علی ... دیدن ادامه ›› حاتمی انداخت! همان حس و بیان و ته لهجه ترکی و نگاه؛ و بنظرم بهترین قسمت نمایش است.

این نمایش هیچ چیز کم و اضافه ای نداشت. همه چیز اندازه و درست و بجا و عالی و من بشدت مجذوب نمایش و داستان و بازیها شدم.
دیدن این نمایش را صد در صد پیشنهاد میکنم.
وحید نفر؟؟؟؟؟؟؟مطمئن هستید؟؟؟؟
جزو بازیگران این نمایش نیست هاااااا!!!!!!!
تغییر بازیگر داشتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۰۷ شهریور ۱۳۹۸
سلام و عرض ادب
ممنون از انرژیتون
خدارو شاکریم که رضایت مخاطبین شامل حال این نمایش شده‌
۲۶ شهریور ۱۳۹۸
احسنت، من هم با این نظر شما کاملا موافقم:
" این نمایش هیچ چیز کم و اضافه ای نداشت. همه چیز اندازه و درست و بجا و عالی و من بشدت مجذوب نمایش و داستان و بازیها شدم.
دیدن این نمایش را صد در صد پیشنهاد میکنم."
به آقایان ایوب آقاخانی ، عرفان ابراهیمی، وحید آقاپور و کلیه عوامل این نمایش زیبا خسته نباشید میگم. دست مریزاد ..........
۲۰ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب کار را دیدم و چه خوب شد که رفتم دیدم! چرا که یک کار مایل به کلاسیک و با اصالت بود. یک پنج پرده‌ای که پرده دوم آن فوق‌العاده است!
ابتدا به ساکن! یک دست‌مریزاد و آفرین به سهند‌خیرخواه نویسنده جوانی که توانایی نوشتن چنین متن خوب و نسبتا قوی را داره و بنظر میآد آینده درخشانی خواهد داشت و حتما برای تئاتر ایران لازم و مفید خواهد بود.
اما در مورد اجرا بازی متیرا حجار مانند همیشه چشم‌نواز و ظریف درجه یک بود. مخصوصا که در دو پرده آخر تیپ مردانه بهش خیلی میآمد و کلی خوش‌تیپ شده بود! و ظاهر شدن با ریخت و شمایل شیک در نقش‌های مختلف متن با گویش‌های متمایز را چه خوب درآورده است! بدون ریش چقدر محمد چرمشیر بود!
نادر فلاح هم که دیگه در بازی و تسلط حرف نداره! اما این‌بار در کارگردانی هم نیاز به حرف اضافه نداره! و همه چیز خوبه و چیز آزار دهنده‌ای من ندیدم و و بنظرم آن چند ثانیه بازی و حس و دیالوگ آخرش در نقش سوزن‌بان و دقیقا ته نمایش نقطه عطف نمایش بود!
در واقع حرف نمایش روایت سرگذشت‌وار آدم‌های حسابی و ناحسابی! تاریخ و کنایه و دیالوگ‌های سنگین و ریشه‌دار آن‌ها به مذهب و سیاست و هنر و اجتماع و فلان و بهمان از گذشته تا حال است./ علیرضا بیات/ چهارِ خردادِ نود‌ و هشت
کار نو و خوبی بود.
یک نمایش خوب و دیدنی با بازی فوق العاده! توماج دانش بهزادی و البته همه شون واقعا
دیدن این نمایش را پیشنهاد و بلکه توصیه میکنم! مطمئننم که پشیمان نمی شوید.
روز من شب شد و آن ماه به راهی نگذشت
این چه عمری ست که سالی شد و ماهی نگذشت ؛ ...

از: هلالی جغتایی
خیز بابا تا از این صحرا رویم
نک به سوی خیمه لیلا رویم

این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست ...؛

از: عاشقانه ای از پدری به پسر
شهریور هم رفتارش عاشقانه است ...؛
فقط ادعا میکند گرم است؛
دیدی چند شب چه کرد!؟؛
گرد و خاک کرد!؛
بعد هم بُغض کرد؛
و بُغضش ترکید؛ و ...؛

گوشَت را بیاور جلو؛
بین خودمان باشد!؛
گمان کنم عاشق پائیز شده است!؛
دلش گیر پائیز است!؛
دلم نمیاید به او بگویم؛
وقتی به پاییز میرسی؛ تمام شده ای!؛

یعنی انگار!؛
قسمت عاشقی همین است؛
کاش میشد تمام نشد و رسید؛
کاش میشد ...!؛


از: شاعرش!
عالی بود ...؛
از خون جوانان وطن لاله دمیده،
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده،

در سایه گل، بلبل ازین غصّه خزیده،
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده،

چه کج رفتارى اى چرخ،
چه بدکردارى اى چرخ،
سر کین دارى اى چرخ،
نه دین دارى نه آیین دارى اى چرخ، ...؛


از: عارف قزوینی
شکسته سرو باغ آشنایی،
چه سنگین است بار این جدایی،

همه کوچه به کوچه، حجله حجله،
وطن از خون پاکان گشته دجله،

پرت در خون کشیدند ای چکاوک،
تو را ای نازنین منزل مبارک،

مبارک بادت ای جان حجله خاک،
دلاورگرد ما ای خوب ای پاک،

بمیرد دشمنت ای سینه صد چاک،
که کردت چلچراغ سینه خاک؛ ...؛


از: سپیده کاشانی
در کـــارگــه کـــوزه گری رفـــــتم دوش؛
دیــــدم دو هـــزار کـــوزه گویا و خموش؛
ناگاه یکـــی کوزه بـــر آورد خـــــــروش؛
کــو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؛ ...؛



از: حکیم خَیّام نیشابوری ( زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی )
یادش بخیرتوکلاس بازیگری اندیشه توکلاس فن بدن وبیان باآقای رضامولایی همینوزمزمه میکردیم 3 سال به همین زودی گذشت به سبرق وباد
۰۴ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه دانستم که این سودا، مرا زین سان کند مجنون؛
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون؛

چه دانستم که سیلابی، مرا ناگاه برباید؛
چو کشتی ام در اندازد، میان قُلزُم پر خون؛

زند موجی بر آن کشتی، که تخته تخته بشکافد؛
که هر تخته فرو ریزد، ز گردش های گوناگون؛

نهنگی هم بر آرد سر خورد آن آب دریا را؛
چنان دریای بی پایان، شود بی آب چون هامون؛

شکافد ... دیدن ادامه ›› نیز آن هامون نهنگ بحر فرسا را؛
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون؛

چو این تبدیل ها آمد، نه هامون ماند و نه دریا؛
چه دانم من دگر چون شد، که چون غرق است در بی چون؛

چه دانم های بسیار است، لیکن من نمی دانم؛
که خوردم از دهان بندی، در آن دریا کفی افیون؛


از: مولانا
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برهنه به بستر بی‌کسی مُردن، تو از یادم نمی‌روی؛
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمی‌روی؛
گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بی‌قرار، تو از یادم نمی‌روی؛
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمی‌روی؛
سوزَن ریزِ بی‌امانِ باران بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمی‌روی؛
تو ...، تو با من چه کرده‌ای که از یادم نمی‌روی؟!

از: سید علی صالحی (صدای دلنشین خسرو شکیبایی)
تو ...، تو با من چه کرده‌ای که از یادم نمی‌روی؟!

مرسی علیرضای عزیز
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
تو نیز با من چه کردی که از ........
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
ممنونم؛ ...
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به من بگو؛
این همه خوب بودن،
وقت تو را نمی‌گیرد؟؛ ...،


از: مارال دوستی
چه شد شاعر!

که در باغم گلی دیگر نمیروید،!
به آهنگ قدمهایم کسی شعری نمیگوید،!

چه بیهوده گل آلوده که باران هم نمیشوید،!
ببین حتی گل شب بو! شب ما را نمی بوید؛ ...!


از: شهیار قنبری
جسارتا، شهیار، نه شهریار.
خودش رو درست گفتن اسم کوچیکش خیلی حساسه :)
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
ممنون دقت نکرده بودم؛
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید