در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مینا قربانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:40:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کنسرت نمایش سی

«سی» کاری از همایون شجریان و سهراب پورناظری، بر اساس سه داستان از داستان‌های شاهنامه - زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب - از پانزدهم مرداد ماه در مجموعه‌ی فرهنگی - هنری سعدآباد روی صحنه می‌رود. موسیقی این اثر برگرفته از موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایران است و در بخش‌هایی موسیقی کلاسیک غربی را نیز خواهیم شنید.

در این اثر، سه داستان «زال و رودابه» ، «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب» طی 100 تا 110 دقیقه واقع در کاخ سعدآباد اجرا می‌شود.

دوستان عزیز من برای تاریخ 29 مرداد یکشنبه یکعدد بلیط در جایگاه بداخشان ردیف 10 شماره 19 دارم که هرکسی تمایل داشته باشه به قیمت 100 هزار ... دیدن ادامه ›› تومن میتونم بلیطم رو بهش تقدیم کنم. لطفا در صورت تمایل تو نظرات اعلام کنید که برای هماهنگی بیشتر با هم در ارتباط باشیم. ممنون
شماره تماس 09105918091
https://www.miresi.ir/tickets/79/%DA%A9%D9%86%D8%B3%D8%B1%D8%AA%20%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%20%D8%B3%DB%8C%20%7c%20%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%B4%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8%20%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%DB%8C#Step-2
محمد شمالی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش روزهای بی باران

سلام دوستان
من برای سانس ساعت19 جمعه 18 تیر دو عدد بلیط دارم (ردیف4 صندلی 9و10).
دوستانی که تمایل به خرید دارند اعلام کنند که هماهنگ کنیم.
متشکرم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز چله تابستان است
دیشب خواب برف دیدم
بگذار معبرها هرچه میخواهند بگویند....
سالهاست اندوه نداشتن تو
مثل بهمنی عظیم
مرا با خود برده است...

پینوشت:
دقیقا در چله تابستان خواب بارش برفی دیدم که این روزها درگیر تعبیرش هستم:((
درود بر شما بانو ، امیدوارم همیشه تعبیر به خوبى و خوشبختى باشد و
در اوج آرامش و احساس خوب باشید،همیشه
۰۱ دی ۱۳۹۴
ممنون مهدی عزیز
مرسی از لطفتون
۰۱ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو مرا آنقدر آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت ...
بکنم دل ز دل چون سنگت، تو خیالت راحت....
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت ....
تو به من میخندی
و به خود میگویی:باز می آید و میسوزد از این عشق ولی....
برنمیگردم ،نه!
میروم آنجایی ک دلی بهر دلی تب دارد،
عشق زیباست و حرمت دارد....
تو بمان!
دلت ارزانی هرکس که دلش مثل دلت سرد بی روح شده است !
نیش و خنجر شده است!
تو بمان در شهرت ......


مولود مهدوی
دوست گرامی این شعر از سهراب نیست البته میشه این موضوع رو به سادگی از روی سبک شعر و مفاهیم و واژگانش فهمید، با این حال:
http://www.shereno.ir/9873/9256/128515.html
۰۶ آذر ۱۳۹۴
م تورانداز
دوست گرامی این شعر از سهراب نیست البته میشه این موضوع رو به سادگی از روی سبک شعر و مفاهیم و واژگانش فهمید، با این حال: http://www.shereno.ir/9873/9256/128515.html
سلام اسم این آقایی که دکلمه خوانی میکرد میدونید چیه؟؟؟
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
سلام دوست عزیزچراهرجاپامیزاریم یکی هست یه چیزوازت بزوربخوادبگیره دوست من این شعرازمنه نه شما آخرشم این مسخره گفتنات نیس بیتشونداری نگوازخودته انشالله بزودی کتاب شعرموچابپ میکنم مشخص میشه ...من نمیدونم شماهاازکجاسردرمیارین چیزی که ازدلتون بیرون نزده رومیغاپید😡
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه بیایی چه نیایی!

مــن نــدانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عــهد نــابستن از آن بـه که بــبندی و نپــایی
دوستان عــیب کـنندم کـه چرا دل به تو دادم
بایــد اول به تو گفتن که چـنین خوب چـرایی
ای کـــه گفتی مـــرو انــدر پی خوبان زمانـه
مـــا کجاییم در ایــن بــحر تفکر تـــو کــجایی
حلقه بــر در نــــتوانم زدن از دست رقیـبــان
این تـــوانـم که بیــایم بــه محلت بـه ... دیدن ادامه ›› گـدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
هـــمه سهلست تـحمل نــکنم بـــار جــدایی
گفته بـــودم چو بیایی غــم دل بـــا تو بگویم
چه بـگویم کــه غـم از دل برود چون تو بیایی
شمع را بـاید از این خانه به دربردن و کشتن
تــا که همسایه نـگوید که تو در خـانه مایـی
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشدم غم
من که می میرم از این غم چه بیایی چه نیایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بـگریزد
که بدانست که دربند تـو خوشتر ز رهــایی


سعدی
20ابان

در نیمه ابان 94 ،بیست و چهار بهار زندگی رو تجربه کردم...
مرسی خداجون...

از: خود
تولدت مبارک :)
آبان ماه خوبیه برای بدنیا اومدن
۲۰ آبان ۱۳۹۴
مچکرم نوبهاری عزیز:)
۰۲ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلتنگی


دلتنگی
خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
...
مستت می کند اندوه

شمس لنگرودی
نشر افق


مراسم رونمایی از رمان تازهٔ شمس لنگرودی، روز دوشنبه، ۱۸ آبان ماه ساعت ۱۸ در کتاب افق بر گزار می‌شود.

به گزارش ایلنا، در مراسم رونمایی از کتاب «آن‌ها که به خانهٔ من آمدند» علاقمندان می‌توانند با شمس لنگرودی، دیدار کنند و این رمان را با ۲۰%تخفیف از فروشگاه کتاب افق تهیه کنند. همچنین کتاب‌های شعر و آلبوم صوتی اشعار او با ۱۰% تخفیف به ... دیدن ادامه ›› فروش می‌رسد.

«آن‌ها که به خانهٔ من آمدند» دومین اثر شمس لنگرودی در قالب رمان است که به تازگی از سوی نشر افق منتشر شده است.

شمس لنگرودی شاعر و پژوهشگر ادبیات معاصر است و علاوه بر کتاب‌های شعر، دورمان «رژه بر خاک پوک» و «آن‌ها که به خانهٔ من آمدند» را در کارنامه آثار خود دارد.
The best & most beautiful in the world cannot be seen or even touched. They must be felt with the heart.... Helen Keller

کوچه باغ دلتنگی



به کوچه باغ دلتنگی های من سری بزن ,هوای خوشی دارد

از سر دیوارهای دلم گل های یاس سر ریز شده اند

در گلدان صبرش ,شمعدانی های سرخ انتظار روییده اند

شب ها در آسمان دلم هزار گل ستاره جوانه ... دیدن ادامه ›› می زند

این روزها....حال و هوای دلم ابریست!

دیشب باران معصومانه ای شیشه ی پنجره ی قلبم را تر کرد

از در ذهنم بیرون آمدم, در فضای کوچه بوی یاس پیچیده بود
و در آب بارانی که گودال های بیقراری کوچه را پر کرده بود,
عکس ماه
هزار تکه شده بود...

آری تو از کوچه ی دلتنگی های من عبور کرده بودی و من دیر فهمیدم که آن تکه های ماه تو بودی!

دیر فهمیدم که دیگر از حافظه ی کفش هایت مسیر کوچه ی دلتنگی ام را پاک کردی!

اما من, کوچه باغ دلم را آذین می بندم و هر غروب از پنجره ی قلبم به رد پاهای تو خیره می شوم و...
دعا میکنم که گم شوی و دوباره در مسیر بیراهه های زمان از کوچه ی دل من سر در بیاوری...
هر غروب از پنجره ی قلبم به رد پاهای تو خیره می شوم و...
دعا میکنم که گم شوی و دوباره در مسیر بیراهه های زمان از کوچه ی دل من سر در بیاوری...

عالی...
۰۸ مهر ۱۳۹۴
آرزو جان ، متشکرم از نگاهت
۱۱ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شش ریشتر شیدایی


هنگامی که زلزله آمد
دانستم همچنان...
عاشق توام.

وقتی سایه ام حتا ...
پیشاپیش من می گریخت
در هراس این که ارتفاع سقف پایین بیاید
من تنها به تو فکر می کردم
که چه می کنی...
و چرا رسم ... دیدن ادامه ›› روزگار اینگونه شد...
که نتوانم
- حتا به بهانه ی زلزله -
در آغوشت بگیرم
و پناهت دهم از ترسی
که می دانستم در آن دم دچار آنی

به تو فکر می کردم
که پریشان
این سو و آن سو می روی
و من نیستم
تا تو را به آرامش برسانم...

هنگامی که زلزله آمد
یاد تو بودم
در هیاهوی همسایه هایی
که به کوچه می گریختند...


"یغما گلرویی"
بسیار زیبا و قشنگ بود.


از زلزله و عشق خبر کس ندهد

آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای

۱۶ شهریور ۱۳۹۴
تشکر از نگاه همه دوستان
۱۸ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای کاش می دانستی



آرزوی بهترین کردی برای فرداهای
من و
رفتی تا همیشه...
شاید ندانستی ،بهترین برای من
تو بودی...
بهترین برای من تو بودی...

۰۴ شهریور ۱۳۹۴
زیبا...
۰۵ شهریور ۱۳۹۴
زیبا...
اما که می داند در این جهان(ه) بدون تکرار..بدون تمرین..بدون...بدون .. بهترین کیست برایش...
با خوندن نوشته شما این در ذهن من نقش بست...
۱۳ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

زمستان بود

حجم اتاق خالی بود از عشق

من وتو دیگر شادی و امید زندگی را با نگاه هایمان هدیه نمی کردیم

ضربان قلبت خسته بود از برای نفس کشیدن با من بی آنکه بدانی من در اولین دیالوگی که به تو رسیدم

در اولین سطر اولین کلامت قلبم ترک برداشت ... دیدن ادامه ›› واز آنروز به بعد هم کوک ترانه ی ضربان آتشین قلب تو شد...

بیرون لوکیشن خانه ی نقلی من و تو یک نفر دلواپس بود وبجای اشک برف میگریست...

گوش کن...

حجم اتاق پر شد از سکوت

زمستان بود

نه زمستان نبود سردی نگاه های من وتو زندگی را زمستان کرد

زیباست...
۱۷ مرداد ۱۳۹۴
دلنشین و ملموس...

۱۷ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قوانین علم را بهم زده ای...

نبودنت هم وزن دارد...

تهی...

اماسنگین...!!!

شهاب مقربین
پرتره یک

سرت را کمی خم کرده ای

در روسری سرسری ات

و رژ صورتی تو

رنگ پلنگ کارتون کودکی ست پنداری

-ونوس برنزه ی من با چشم های کلئوپاترا-

که با تماشایت هفت ساله می شود این مرد میانسال

چال های ... دیدن ادامه ›› کنج لبانت را دوست می دارم

چرا که پیام آور خندیدن تواند در عکس یادگاری



آرزو می کنم خنده ات

تنها به عادت مرسوم عکس گرفتن نبوده باشد

و تو خندیده باشی

در آن لحظه از ته دل

چرا که خنده تو

"جهان را زیبا می کند"



عکاس کادر را بسته

و من نمی توانم بفهمم

به شاخه ی درختی تکیه داده ای

یا شانه ی مردی...

اما هر یک از این دو باشند هم

توفیری نمی کند

چرا که تو زیباترین پرتره ی روزگار منی

فرشته ای که در چشمانش

هکتار هکتار مزرعه قهوه می سوزند

و هیچ مردی نمی تواند به حلقه ای زرین

صاحب سرزمین درون سینه اش شود!



یغما گلرویی
درون هرکس نغمه ایست...
که او را این سو
و آن سو می دواند
تا نی زنی بیاید
که نغمه او را را بنوازد
و او خو را در نغمه خویش فراموش کند...


بیژن جلالی
آخرین یادگاری سرخ امیر کبیر بر کف حمام فین کاشان

روزگارست, گهی عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد




روحش شاد و جایش سبز باد

از: امیرکبیر
ندانم های بسیار است...





کسی چه می داند؟
شاید "یاسین" قلب قرآن همان "یاحسین" باشد اما بی سر...
کرب بلا....

گفت با کرب و بلا ,کعبه,من از تو برترم
تو بیابانی و من بیت خدای اکبرم

کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا می جوشد از بام ودرم

کعبه گفتا مردو زن بر گرد من دارند طواف
من مطواف مسلمین از کهتر و از مهترم

کربلاگفتا چه گویی هر شب آدینه من
میزبان انبیا از اولین ... دیدن ادامه ›› تا آخرم

کعبه گفتا انبیا بر گرد من گردیده اند
تو کجا و من کجا,تو دیگری من دیگرم

کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ایست
آن منم زیرا مزار زاده ی پیغمبرم

کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس که من خود زادگاه حیدرم

کربلا گفتاعلی بوده سه شب مهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم

کعبه گفتا من صفا و مروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم

کربلا گفت این منم در خیمه گاه و قتله گاه
سعی هفتادو دو ثارا... را یاد آورم

کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سالها و قرن ها جوشد ز دامان کوثرم

کربلا گفتا که زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب , من خون خدا را ساغرم

ناگهان از حق ندا آمد حرم خاموش باش
تو کجاوکربلا,هر چند هستی محترم

هستی تو خلقت تو,از طفیل کربلاست
چند میگوییی که از کربلا بالاترم
پرواز

جایی که معیار پرنده طعم کباب اوست,
پرواز
نقش لعاب است
بر کاسه های خورش....


علیرضا روشن
ممنون
از ذوق شما برای انتخاب این شعر

۰۳ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید