انصاف نیست اگر کتاب خوبی بخوانیم، فیلم خوبی ببینیم، یا به تماشای یک تئاتر خوب بنشینیم؛ از آن نگوییم. بدون اغراق باید بگویم حظ بردم؛ زیاد، خیلی خیلی زیاد. نمایشنامه عالی بود و عالیتر؛ درک درست کارگردان از آن. بازیهای بینظیر ـ خاصه محمد نادری و نساء یوسفی ـ مرا به وجد میآورد؛ دلم میخواست بعد از اتمام کار با تک تکشان حرف بزنم و بگویم خیلی خوب بودید، آنقدر زیاد که در واژهها نمیگنجید.
پانتهآ مهدینیا! امیر حسین آقایی! هادی شیخ الاسلامی! مهتاب وجدانی! (دردانهی نمایش) دمتان گرم. مرتضی حسینی! پسر خوش آتیه، با تو، هم بسیار گریستم، هم از ته دل خنده سر دادم... من دیشب نمایشی را دیدم که سالها در یاد من خواهد ماند.
سه کیلو و 250 گرم را باید دید، باید بیش از یک بار دید؛ که ارزشش را دارد....