در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضا بولو درباره نمایش قلعه حیوانات: :::::: نجات سرباز رایان ::::::: تشکر می‌کنم از سه عکا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:06:07

:::::: نجات سرباز رایان :::::::

تشکر می‌کنم از سه عکاس عزیزی که اجرای شب پیش رو برامون خاطره‌ انگیزتر کردند. ممنونم ازشون که هیچ اعتقادی به "سایلنت شاتر" نداشتند؛ ممنونم‌ترم از اساتید احتمالی‌شون که گویا این دو کلمه ناقابل رو به گوش این سه نازنین نرسونده بودند... امتنان بیشتر نصیب اساتیدِ اساتید این سه تفنگدار می‌شه که چنین آموزگاران عکاسی‌ای رو از خط تولید گذرونده و به بازار گسیل کرده‌اند.

خیلی خوشحال شدم که حین اجرا دوست عکاس‌ِ گروه مدام مانیتور دوربین رو چک می‌کردند، انبوه عکس‌های فله‌ای گرفته شده رو محک می‌زدند مبادا بعد از اجرا لَختی مجال مناسب گیرشون نیاد تا همین کار رو بیرون سالن بکنند. آخه می‌دونید به قول دکتر ارنست [یا شاید داداش کایی‌کو. مطمئن نیستم] تئاتر هنر ... دیدن ادامه ›› لحظه‌هاست.

در پوست خودم نگنجیدم وقتی دیدم نور مانتیور رو روی بیشینه ممکن تنظیم کرده‌اند تا ما تماشاگران طفلکی هیچ کم‌وکاستی نداشته باشیم. از مهارت مثال‌زدنی‌شون در بالاوپایین‌کردن منوهای متنوع و پیچیده دوربین نگم براتون؛ انگار هودینی برگشته و می‌خواد کل سالن رو ذوق‌مرگ کنه.

به خودم بالیدم در اجرایی حضور داشتم که رگبار شاترها از کل شلیک‌های نبرد نرماندی بیشتر نباشه کمتر هم نبود... البته اینو هم مطمئن نیستم!

از تولیدکنندگان حافظه‌های ذخیره دوربین سپاس مقتضی رو به‌جا نیارم بی‌انصافی بزرگیه. خدا عزت‌تون بده؛ رم‌هایی ساختید که اگه تا قیام قیامت هم دست‌شون رو از رو دکمه برنمی‌داشتند همچنان جا بود برای ذخیره.

کسبه نازنین و فرهیخته خیابان جمهوری رو هم کم تو ذهنم نبوسیده‌ام. ما خیلی مدیون شما و سرکرده‌های وارد‌کننده تجهیزات عکاسی هستیم. ممنون که هر عزیزی رو که تو خونه میونه‌اش با والده‌شون شکرآب شده با آغوش باز می‌پذیرید و با تخفیفات مَشت، به احیای نرماندی کمک می‌کنید.

اما تشکرهای عمیق، سپاس‌های راستین و امتنان‌های حقیقی نثار گروه اجرایی که نخواسته بودند قبل از اجرا با توضیح واضحات و دعوت به رعایت ابتدایی‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین اصول عکاسی تئاتر، خاطر عاطر سه عزیز نازنین‌مون رو مکدر کنند.

من به پنج-شش نفری که بعد از اجرا معتقد بودند اصلا خود گروه اجرایی این نکات رو نمی‌دونند یا براشون محلی از اعراب نداره یا تره هم براش خرد نمی‌کنند؛ اخم‌هام رو نشون دادم، کمی هم لبم رو گزیدم و گفتم: "نگید این حرفا رو... اصلنم اینجورکی نبود. اگه دین ندارید لااقل آزاده باشید..." و با بغض ادامه دادم: "حتما می‌دونن و محل داره و خرد می‌کنن. یقین بدونین گفته‌ان و مصر هم بوده‌ان روش. اصلا حرفه‌ای‌گری چنین ایجاب می‌کنه." گمونم دوستان هم گفتند ایشالا گربه‌س. [اینو هم مطمئن نیستم.]

پ.ن:
از یکی از سه تفنگدار پرسیدم: "بار اول‌تون هست عکاسی تئاتر می‌کنید؟"... تا الان به خودم می‌گم آخه این چه سوالیه پرسیدی رایان؟
خیلی خوشحالم که با این قلم طنز و زیباتون باز هم برامون مینویسید و ما میخوونیم و لذت میبریم :))
۱۲ آبان ۱۳۹۸
عکاسی که اذیت نکنه افسانه است :)
۱۹ آبان ۱۳۹۸
منم شنبه دیدم نمایش رو، حضور عکاس‌ها حس نمی‌شد، ولی خرچ خرچ چیپس و پفک خوردن چند نفر از تماشاچی‌ها، روی اعصاب بود.
۲۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید