اجازه میخوام این نوشتهی پشت بروشور نمایش رو در بخش دیالوگهای ماندگار بنویسم، چرا که بسیار زیباست و جاش خالیه اینجا و چندبار خوندنش خالی از لطف نیست!
.
"برای تمامیِ ثانیههایی که سال میگذرند؛ برای آفتابِ عمودِ کسالت، تابیده بر سرهایِ پر فکرِ بی مو؛ برایِ تنهایی عظیم پُست ها و برجک ها و لانچرها؛ برای ارواحِ محصورِ پادگانها و اشباحِ خاکی پوش و پرسه زنندهی شهرها، برای آنها که نمیبینیم شان هر روز-هیچوقت."