لعنت به سکوت
لعنت به تمام حرفهایی که به زبان نمی آیند
قفل دهانم باز نشد و سکوت کردم
در تاریکی به چشمانت خیره ماندم
ندانستم که سکوتم را تعبیر می کنی
ندانستم که در کمتر از چند ساعت , تمام خاطراتم را به لجن می کشی
تبریکم را بپذیر , موفق شدی
دیگر از پاییز , از بارن , از آسمانی که آفتاب ندارد
متنفرم
از تمام چیزهایی که برایم خاطره کردی , متنفرم
پ.ن : دیگر قلبم هیچ چیز و هیچکس را دوست نمی دارد ...
از: باقی مانده های شادی