در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ژوآن سالاروندی راد درباره نمایش لانچر ۵: در نمایشنامه‌ی "دویدن در میدان تاریک مین" نوشته‌ی مصطفی مستو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:00:05
در نمایشنامه‌ی "دویدن در میدان تاریک مین" نوشته‌ی مصطفی مستور ، شخصیتی هست دقیقا مقابل تفکرات شایگان لانچر۵ ، به اسم کوهی.
این نمایشنامه‌ی ... دیدن ادامه ›› خیلی کوتاه رو دوست دارم و به بهانه‌ی پیشنهاد خواندنش ، ترجیح دادم به جای گفتار‌های زیباش ، قسمتی از متن که این تقابل رو نشون میده بنویسم. امیدوارم نمایشنامه رو بخونید و دوست داشته باشید.

کوهی : توی اون پوشه‌ی لعنتی درباره‌ی تماس این شازده و طرف مقابل اشاره، اقراری، چیزی، هست؟
مخمل [پوشه را ورق می‌زند.] : البته، قربان. ایشون در سه نوبت مرتکب تماس شده.
کوهی : سه نوبت!؟
مخمل : بله، قربان. هر سه بار رو اقرار کرده.
کوهی : تماس، البته در چند سطح می‌تونه اتفاق بیفته. سطح اول و ساده‌ش نگاه کردنه. مثلا وقتی من به این میز نگاه می‌کنم [به میز اشاره می‌کند.] یا به این چراغ، [به چراغ اشاره می‌کند اما نگاه نمی‌کند.] من با این‌ها تماس برقرار کرده‌ام. مرحله‌ی بالاتر تماس، اتصال جسمانی است. وقتی من دست‌م رو روی میز می‌ذارم [کف دست‌اش را روی میز می‌گذارد.] یا لیوان رو برمی‌دارم، [لیوان را از روی میز برمی‌دارد.] من در تماس با میز و لیوان هستم. مراحل بالاتری هم هست که گمون نمی‌کنم در فهم گوساله‌هایی مثل شما بگنجه. اون نوع تماس، تماس روحانی است. اتصال دو روح یا دو هستی غیر جسمانی است با هم. [به مخمل نگاه می‌کند.] خوب، در این سه نوبت چه نوع تماسی اتفاق افتاده؟ منظورم اینه تماس در چه سطحی بوده؟
...
مخمل [برگ‌های توی پوشه را ورق می‌زند و روی صفحه‌ی خاصی مکث می‌کند.] : سوم و دوازده فوریه تماس از طریق نگاه، پنجم مارس تماس از طریق دست.
کوهی : دست!؟
...
مخمل : قربان، ایشون پنجم مارس و قبل از تماس، جمله‌ای رو هم خطاب به فرد مورد نظر اظهار داشته. میل دارید اون جمله رو هم بشنوید؟
کوهی : چی گفته؟
مخمل [از روی نوشته می‌خواند.] : من شما را به شکلی درک ناشدنی، به شکلی غیرقابل توضیح، آن چنان که حتی خودم از بزرگی آن در هراس افتاده‌ام، دوست می‌دارم.
کوهی [به میز نزدیک می‌شود و بالای سر یاقوت می‌ایستد.] : این مزخرفات رو تایید می‌کنی؟
...