در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ... ..: الان تو یه دنیای موازی هزارتا کار ریخته سرم . ساعت 4 بعد از ظهره و من
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:15:07
الان تو یه دنیای موازی هزارتا کار ریخته سرم . ساعت 4 بعد از ظهره و من هنوز نصف کارام مونده . امروز تولد eه . 50 نفر مهمون دارم . یه هفته اس دارم بدو بدو میکنم اما خب خیلی کارا مال همون ساعتای آخره . m1 هم اومده کمکم . مثل همیشه . مثل همه این سال ها و مهمونی هایی که دادم که بنده خدا از صبح میاد کمکم . m2 جون هم خیلی گفت اگه کاری چیزی هست بگو برات انجام بدم , اما من و m1 دیگه میرسیم همه کارا رو انجام بدیم . مثل همیشه دوست دارم مهمونیم عالی برگزار شه مخصوصا تولدای e . یه میز اردور هست , یه میز شام , یه میز دسر . به غیر از 2 تا غذا که از بیرون گرفتم , بقیه چیزا رو دوست داشتم خودم درست کنم . 7 8 10 مدل پیش غذا و 7 8 10 مدل دسر و شیرینی و 5 6 مدل غذا برای شام کار راحتی نبود . تو این 24 ساعت یه دقیقه گاز یا فر خاموش نبوده .
کارای مهمونی یه طرف , کارای این 2 تا وروجک یه طرف . باز a یه کم بزرگ شده اما h هنوز کوچولوئه . باید مدام مراقبش باشی . قربونشون برم . جفتشونم شبیه باباشونن . انقدرم بابائی !! از صبح دارن بپر بپر میکنن که تولد بابائه !! رقیبای منن پدرسوخته ها !! باز خدا رو شکر پرستارشون تونست امروز بیاد و با این 2 تا وروجک بازی کنه و نگهشون داره .
لباس من یه پیراهن حلقه ای میدی سرمه ای که رو شونه سمت راستش و پایین پیرهن سمت چپش 2 تا گل قرمز هست . e هم کت و شلوارش سرمه ایه . با یه پوشت قرمز . بالاخره پریشب اون کراواتی که دنبالش بودمو پیدا کردیم . یه کراوات سرمه ای که 2 تا راه قرمز داره . وقتی سرمه ای میپوشه دلم میخواد ساعت ها نگاش کنم انقدر که بهش میاد . دیوونه اش که هستم دیوونه تر میشم . h یه پیرهن قرمز میپوشه با یه تل سرمه ای . a هم بلوزش قرمزه با یه شلوار سرمه ای . الان 2 هفته اس e هی راه میره و میگه شانس آوردیم رنگ گلای لباست قرمزه ها ! وگرنه الان بیچاره بودیم باید از این مغازه به اون مغازه دنبال یه رنگی میگشتیم که گیر نمیاد ! بعدم یه سری تکون میده و کلی میخنده ! خودمم کلی میخندم ! راست میگه آخه ! صبح رفتم 74 تا رز قرمز گرفتم . 2 تا 37 تا که بذارم تو 2 تا گلدون شبیه هم ... دیدن ادامه ›› جای آباژورای تو پذیرایی . برای 37 سالگیش . با 37 تا بادکنک قرمز و سرمه ای . اگه این 2 تا فسقلی تا شب کمترش نکنن ! تا الان که به خیر گذشته ! امسال براش همون کادویی رو خریدم که سال اول براش خریده بودم . یه ساعت . قبلا دیده بودم و خیلی دوسش داشتم . خداروشکر نفروخته بودن . خوب شد با a نرفتم بگیرم ! یعنی همه چیو به بابائی میگه ! مامان این کارو کرد مامان اون کارو کرد ! شبا به بابا گزارش میده همه چیو نیم وجبی ! از طرف a و h هم یه کیف پول و کفش درسا براش گرفتم . چند شبه وقتی e میاد خونه , با این آهنگ میریم استقبالش " تو که خود خود عشقی تولدت مبارک , تو هدیه بهشتی تولدت مبارک " .
یازدهمین تولدی که کنار هم هستیم . چقدر زود گذشت . چقدر خوش گذشت . هنوزم وقتی از در میاد تو , دلم براش ضعف میره . هنوزم دیوانه وار دوسش دارم . می پرستمش . خدای روی زمین منه . مرد منه . عشق منه . به غیر از چند ماه اول که سر یه سری چیزای جزئی حرفمون میشد , دیگه تو این همه سال نه بحثمون شد نه دعوایی نه حرفی . گاهی به شوخی بهش میگم شوشو بیا با هم دعوا کنیم بعد تو بیا ناز من بکش آشتی کنیم ! eم میگه بی انصاف یعنی من فقط موقع دعوا نازتو میکشم . از انتخابم راضیم . از انتخابش راضیه . هزار بار هم برگردم عقب , e رو انتخاب میکنم . تو تموم این سال ها تو تموم لحظاتش با تموم وجودم طعم خوشبختی رو چشیدم و اینو مدیون e هستم . کیک تولد هم عکس خودمون 2 تا رو کنار هم سفارش دادم . 2 تا آدم کنارهم مثل 11 می مونن به مناسبت یازدهمین تولدی که کنارشم .
ساعت 4 بعد از ظهره و من هنوز نصف کارام مونده . الان تو یه دنیای موازی هزارتا کار ریخته سرم .
.
.
.
ت ک م

از: ... ..
احسان علایمی این را دوست دارد
تو یک دنیای موازی هر چیزی ممکنه ....
۱۸ فروردین ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید