یادمه یه بار یه جا خوندم
میرکریمی تو قصه هاش، جوری اخر داستان رو تعریف میکنه که شخصیت ها همون وضع موجود رو قبول میکنن
اما فرهادی تو اخر قصه، تیشه به ریشه ی همه چی میزنه جوری که نمیتونی مثل قبل ادامه بدی
با اینحال میرکریمی اونقدر استادانه روایت میکنه که شاید دلت انتظار یه تیشه رو بکشه، ولی در عین حال، از عوض نشدن اوضاع هم لذت ببری و ازش خوشت بیاد، به همین سادگی...❤