نمایشی در گونه ی دفاع مقدس و یا به اصطلاح تئاتر مقاومت که به روایت بازگشت یک خانواده به خانه ی شان پس از اتمام جنگ می پردازد .
نمایش از دوفضای اجرایی بهره می برد که به صورت تلفیقی در کنار یکدیگر به موازات پیش می رود : یکی مناسبات میان اهالی این خانواده در مواجهه با شرایط زندگی شان پس از پایان جنگ و بازگشت به خانه و دیگری میان صحنه هایی که بیشترساختاری تک گفتار و بیان احساسات شخصیتها نظیر سلما را دارد.
نمایشنامه علی رغم مضمون تازه اش در عرصه تئاتر مقاومت به دلیل طولانی بودن برخی تک گفتارها و یا گفتگوهایی که چندان به پیشبرد سیر روایت و شخصیتها کمکی نمی کند در برخی قسمت ها با افت ریتم مواجه می گردد و برای مخاطب باخستگی همراه است .
طراحی صحنه با بهره گیری از لوازم و وسایل سعی دارد تا اثرات حضور دشمن را که روزگاری دراین خانه رفت و آمد و زندگی نموده اند تداعی کند و در پایان به تغییراتی توسط خانواده برای فراهم کردن شرایط جدید زندگی و زودودن آثار پیشین منجر می گردد .
کارگردان با بکارگیری دوشیوه متفاوت اجرایی یکی برای صحنه های واقعی حضور خانواده و دیگری صحنه های فراواقعی نظیر رودررویی سلما و خواهر بزرگ تر از عنصر نور و موزیک با کارکردهای موثر در هردوی صحنه ها بهره می برد .
بازهای یکدستی را از گروه بازیگران نمایش شاهدیم به نحوی که یک ترکیب متوازن از شخصیتها را به فراخور حضورشان بر صحنه حتی بدون گفتن دیالوگ می توان دید و دراین میان بازیگر نقش مادر جلوه ی قابل اعتنایی یافته است .