در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال لیدی تئاتر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:31:56
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش ساپو i
کمتر پیش میاد یک نمایش رو بیشتر از یک بار ببینم اما ساپو رو سه بار دیدم...
بازی ها درست و به اندازه، دکور فکر شده، کارگردانی درخشان که در خدمت نمایشنامه ی نگاشته شده توسط خود کارگردان است.
خلاصه بگم من توصیه میکنم این نمایش توسط علاقه مندان سفت و سخت تئاتر و همینطور مردم عام باید دیده شود.چرا که برای هر دو سمت حرفی برای گفتن دارد.
هنر را در راستای زدن حرفایی که دورتا دور دهانمان چسب میزنن که نگیم رو گفتن.دو گوش دارین دو گوش دیگه برای شنیدن حرفای خفه شده در گلویمان برای این نمایش قرض کنین.
درخشان باشید...
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش مشاهیر i
مشاهیر نمایشی سیاسی، اجتماعی، تاریخی، روانشناسی، فرهنگی و هنری ست. نمایشی که به دقت به تمام این موضوعات می پردازد بی آنکه مخاطب را سر در گم کند و اولین نقطه قوت آن، همین نمایشنامه است.
بازیگرانی مسلط (به جز یکی دو مورد) با تکیه بر نمایشنامه توانسته اند باورپذیر ایفای نقش کنند.
رگه هایی از طنز به تماشاگر کمک می کند بار فلسفی نمایش را شیرین تر از یک نمایش جدی درک کند و این در حالی ست که با یک مضمون جدی رو به رو هستیم.
طراحی صحنه در عین سادگی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که با جابجایی چند آکسسوار به راحتی صحنه ای کاملا نو را به نمایش می گذارند.
موسیقی گاهی کارآمد و گاهی اضافی و صرفا جهت پر کردن فضا است.
کارگردان جوان این نمایش که نویسنده ی آن هم است، مفاهیم و دغدغه های خود را در جای جای نمایش مانند یک امضا پای تابلو نقاشی بر جای گذاشته است.
یک کمدی _ درام هجو آمیز که با نگاهی انتقادی _ اجتماعی به طرح موضوعات مبتلا به درون یک خانواده متوسط می پردازد که تفاوت سطح و نگرشهای فرهنگی و عقیدتی باعث بروز تضادها و تعارضاتی در جریان زندگی این زوج و سپس تاثیرات آن بر فرزندان احتمالی شان گردیده است . زبان نمایشنامه کمدی ست اما یک کمدی سیاه و تلخ که در عین به خنده انداختن مخاطب اورا به تفکر نیز وا می دارد.
در ساختار اثر توسط کارگردان شاهد صحنه هایی هستیم که به صورت آهسته به اجرا در می آید و کارکردمیان صحنه را پیدا نموده که در جهت ایجاد فاصله گذاری با سایر بخش ها درنظر گرفته شده است که تمهید جالب توجهی ست اما تکرار این تکنیک در دفعات از تازگی آن می کاهد و یا برخی توصیه های پرورش فرزندان که تا حدودی باعث کاهش ریتم اثر گردیده است . . در طراحی صحنه از طریق به کارگیری ابزاری چوبی که درحکم دکور محسوب می گردد؛ ابعاد و وجوه مختلفی از فضا و موقعیتهای مختلف بدون تغییرات گسترده ی صحنه ای ساخته می شود .
بازی بازیگران با اشراف بر کاراکترهایی که امکان حرکت به سمت تیپ را هم دارا هستند ؛ منطبق بر درونمایه اثر می باشد و دراین میان شخصیت زن با تسلطی مثال زدنی در ارائه لهجه بسیار دلنشین و جذاب از کار درآمده است ؛ همچنین است هماهنگی حرکات فرمالیستی گروه بازیگران در قسمتهای آهسته.
موسیقی ارتباطی تنگاتنگ با فضای صحنه ها دارد و از آن جمله می توان به موزیک بخش های آهسته به عنوان نمونه برجسته این تناسب یاد کرد.
ممنون از شما???
۲۵ تیر ۱۴۰۰
خیلی خیلی از حسن سلیقه و وقتی که گذاشتید برای دیدن نمایش و بعد نوشتن درباره آن ممنونم و امیدوارم بعنوان نویسنده و کارگردان دغدغه اصلی داستان را انتقال داده باشم .
۲۶ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهرام بیضایی در کتاب "نمایش در ایران" مضحکه را اینگونه تعریف می کند که "داستان های کوتاه خنده آوری بود به آواز و دو سه بازیگر دلشت و با کتک کاری یا فرار و تعقیب و نظایر آن تمام می شد.
در حضور باد (یک مضحکه بی معنی) درباره حرف های پوچ و بزرگی است که به هیچ عمل و اقدام سازنده ای نمی انجامد. با اینکه متن این نمایشنامه حدود 50 سال پیش نوشته شده است، اما محتوای آن امروزی است و همین خود گویای مفهوم دست به عمل نزدن انسانهاست.
اجرا کاملا به متن نمایشنامه متعهد و وفادار بوده است. متنی که با دیالوگ های کوتاه و ریتمیک و کلمات تکرار شونده سعی در بیان پوچی و فاقد معنا بودن آنها را دارد.
نمایش با ریتم کندی آغاز می شود ولی رفته رفته به ضرباهنگ بهتری می رسد.
موسیقی و افکت های صوتی استفاده شده بعضا به کمک این ضرباهنگ آمده و در لحظاتی نیز در آن خلل ایجاد می کنند.
طراحی گریم، لباس و صحنه قابل قبول و بر تن اجرا نشسته است اما نقطه قوت نمایش نیست.
نقطه قوت نمایش را می توان در تسلط بازیگران بر دیالوگ ها، بیان قوی و اکت متقاعدکننده و سرگرم کننده آنها جستجو کرد.
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش مطلق i
نمایش مطلق با بهره مندی از سبک سور رئالیسم(فرا واقع گرا) و استفاده از عناصر ممیزه آن در صدد است تا مخاطبش را در ناکجای آبادی قرار دهد تا انتقادهای اجتماعی و زبان سیاسی روز را در مسیر طنزی کنایه آمیز بیان کند.
در امتداد سبک مطرح شده، بازی ها، گریم و طراحی لباس از سویی و طراحی صحنه پرطمطراق از سویی دیگر به خوبی در بافت اثر جای گرفته تا بر تئاتری آخرالزمانی دلالت کند.
متن اثر با زبان نقادانه اش به دنبال بازنمایی اعترافات و دنیای پوچ شده شخصیت های قصه خود است و المان حافظه درونمایه رویدادهای نمایشی را بصورت زنجیره وار هدایت می کند.
تلفیق آواهای ریتمیک با صداسازی ادوات ساز های کوبه ای دستساز با میزانسن دایروی بازیگران در شروع صحنه افتتاحیه، بیننده را برای شروعی طوفانی مهیا می کند، خلاقیتی که کارگردان در پایان اثر از آن بی بهره مانده تا اثرش به فرم انتزاعی و هندسی قابل قبولی دست نیابد.
در مقاطعی، ریتم و ضرباهنگ نمایش به سبب تکرار وقایع حول جانمایه اثر از دست می رود و برخی آکسسوارهای نمایش به کارکرد مطلوبی در راستای بسط ایده های خود وفادار ... دیدن ادامه ›› نمی ماند.
شدت و کنتراست بازی ها به طیفی یکدست بدل نمی شود، اما بازی انواع نور به روی صحنه در کنار طراحی صحنه و وقفه های موسیقیایی از نقاط درخشان و آشکار نمایش مطلق است که اثر را به سمت و سویی خیال انگیز سوق می دهد.
نمایشی درباره تخریب محله غربت در خاک سفید در سال ١٣٧٩ که با متنی غنی و دیالوگ هایی مناسب و مطابق شخصیت ها و فضای این محله به بیان نحوه زندگی مردمانش و مراودات و ارتباطات آنها می پردازد.
بازیگران با بازی های پخته که گویای ساعت ها تمرین و ممارست آنهاست، در مدت زمان 70 دقیقه سطحی از تسلط بر بازی و شخصیت هایشان را به معرض نمایش می گذارند که به مخاطب اجازه نمی دهد چشم از صحنه بردارد.
در تلفیق با این تسلط و پختگی، آنها با بهره گیری از ویژگی های تیپ های شخصیتی نمایش از جمله لحن و ادبیات خاص و زبان بدن آنها، در خلق کاراکترهایشان موفق عمل کرده و بازی های باورپذیری را ارائه می دهند گویی نه که این ها بازیگر بلکه خود شخصیت های نمایش هستند.
طراحی صحنه، لباس و گریم از همان لحظه نخست مخاطب را وارد فضای محله غربت می کند و تا به انتها او را آنجا نگه می دارد. جزئیاتی که در این طراحی ها به چشم می خورد نشانگر تفکر و تحقیق پشت آنهاست.
کارگردان جوان کار که با مهارت قطعه های پازل این نمایش را کنار هم چیده و با این در هم تنیدگی قطعات، لذت وافری را برای تماشاگران به ارمغان می آورد، نوید نسلی پرشور و کاربلد در تئاتر را می دهد.
سلام ممنون که نظرتون رو برای ما نوشتین و نمایش مارو دیدید ?
۱۰ تیر ۱۴۰۰
سپاس از حضور و نظرتون
۱۰ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی برپایه متنی از اوژن یونسکو نمایشنامه نویس فرانسوی که به پدرتئاترآوانگارد( نو) در قرن بیستم مشهور است که این نمایشنامه اش در دسته ی آثار کمتر مطرح و به اجرا درآمده قرار می گیرد.
اثر به مواجهه مردم یک شهر با مقوله مرگ در قالب گسترش یک بیماری ناشناخته می پردازد و این یکی از نکات قابل تامل اجرا از نظر زمان شناسی کارگردان در انتخاب و تطبیق نمایش با شرایط حال حاضر کنونی ست به نحوی که بسیاری از موقعیتها و صحنه ها برای تماشاگر ملموس و باورپذیراند چراکه خود یا نظاره گر این رویدادها بوده اند ویاآنها را تجربه کرده اند .
به سبب بهره گیری از عناصر اجرایی ، نمایش سرشاراز ایده های متنوع و مبتکرانه ست که بخشی از آن را در میزانسن های اثر شاهدیم که دراکثریت قریب به اتفاق موارد مبتنی بر حس و حال همان صحنه ست .
رنگ قالب در پوشش و به جهت نورپردازی تیره است تا فضای تاریک سایه انداخته بر شهر و مردمانش را بازتاب دهد و موسیقی بدین منظور با کارکردی هدفمند طراحی و اجرا شده و به اثر بخشی موقعیتها کمک شایانی نموده است . صحنه و لباس در حداقل ترین شکل ممکن و تنها با استفاده از تعویض های متعدد پوشش کاراکترها و استفاده از چهارپایه ها به عنوان اصلی ترین ابزارو لوازم صحنه و به مدد خلاقیت های اجرایی، یک کل منسجم در مجموعه ی زیباشناسی بصری اثر را شکل داده است .
بازیگران با هماهنگی مثال زدنی ( علی رغم برخی اختلال های نخستین شب اجرا ) و با بهره گیری از لحن و نوع حرکت منحصر به فرد که آن را مختص مردم ... دیدن ادامه ›› این شهر نموده است ؛ در خلق کاراکترها و تیپ های مختلف مردمانی از مشاغل و طبقات مختلف موفق عمل می نمایند و ریتمی مناسب برای اجرای نمایشی ۹۰ دقیقه ای را شکل می دهند .
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش نشخوار i
گروهی بازیگر جوان و دغدغه مند در پس متنی ترکیبی و دشوار با فرمی نو دست به ماجراجویی جذابی میزنند که حال خوبشان را با مخاطبان خود در طول نمایش تقسیم می کنند.
متن نمایشی که در پرولوگ(نقطه آغازین نمایش) و نقطه میانی و اپی لوگ(نقطه انتهایی نمایش) از متن نمایشنامه اهانت به تماشاگر پیترهانکه نمایشنامه نویس آوانگارد(پیشرو) اتریشی بهره برده تا علاوه بر نگاهی پارودیک(شوخ طبعی) به میزانسنها و متنهای کلاسیک جهان چون نمایشنامه های هملت و مکبث شکسپیر و سایرین، بصورتی محافظه کارانه در پاره ای از اوقات دیوار چهارم(مرز بین مخاطب و بازیگر) را شکسته تا تعاملی حضوری با مخاطبانش برقرار کند.
میزانسن های صحنه ای اعم از حرکت بازیگران در مسیرهای دایروی و خطی به ساختارمندی نظام مند مبنی بر فرم در لوای محتوای اثر الصاق می شود تا اثر به ضرباهنگی مناسب دست یابد.
شور و عشق بازیگران جوان صحنه انرژی کلامی را در مسیر شور بیانی به بیننده منتقل می کند که حاصل تمارین سخت در سایه گروهی متحد است، نسلی نو که سودای پرواز دارند، سودایی که در امتداد انتقال انرژی بازیگران از صحنه به مخاطب مشهود و درخشان است.
بهره مندی از لحن و لهجه زبانی در شکل گیری این طنز پارودیک تأثیر فراوانی دارد و موسیقی تلفیقی در اجرای بازیگران نقشی کلیدی ایفا می کند تا فرم بازی های صحنه ای را نیز به منطقی مسلط سنجاق کند.
طراحی صحنه بر اساس میزانسن بازیگران و آکسسوار حداقلی (ملحفه ها) شکل می گیرد تا اثر در ادامه و تا ... دیدن ادامه ›› انتها سبکی آوانگارد(پیشرو) و تجربه گرا را به ارمغان آورد که حاصل ریسک فراوان کارگردان جوان نمایش است و در انتها نیز گروه به تبعیت از متن هانکه با شوخی های خود در رورانس، بینندگانشان را بدرقه می کنند.
Tom tom، کیارش همتیان و محمد مجللی این را دوست دارند
نقدی بر اثر نبود اما توضیحی اجمالی و کاملی از نمایش بود.سپاس
۰۵ تیر ۱۴۰۰
مرسی که برای نمایش ها، بی جهت گیری مینویسین
همیشه قبل از تهیه ی بلیت نیم نگاهی به یادداشت هاتون میندازم
???
۱۱ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هریسن، مجسمه ساز و استاد دانشگاه در پی یک سانحه رانندگی برای همیشه کاملا فلج شده است و برای به دست آوردن حق انتخاب ادامه زندگی یا مرگ وارد یک ... دیدن ادامه ›› مبارزه می شود. مبارزه ای که اراده انسان را در مقابل اخلاق حرفه ای می گذارد.
تسلط بالای بازیگران بر بازی و دیالوگ ها از اولین لحظات اجرا محسوس است. تفاوت ها در بیان و ویژگی های حرکتی و رفتاری متفاوت تمییز شخصیت ها را برای تماشاگر تسهیل کرده و آنها را واقعی تر می نمایاند. همین قدرت بازی است که نمایش را با ریتمی نسبتا کند دیدنی می کند. ریتم کندی که می تواند بیانگر کندی زمان در نظر هریسن باشد.
موسیقی و نورپردازی به جا و به خوبی طراحی شده و هماهنگ و مناسب با روند داستان و احساسات و احوالات شخصیت هاست.
طراحی لباس و صحنه شفاف و گویاست و ارتباط درستی با تماشاگر برقرار می کند.
کارگردان جوان به نحوی اجزای اجرا را کنار هم گذاشته که در تمام طول اجرا تماشاگر مجذوب صحنه شده و با غم و شادی شخصیت ها همراه است.
خیلی ممنونم از شما
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
تماشاچى محترم!
از اول تیرماه ١٤٠١، ساعت 20 افتخار میزبانى مجدد شما را داریم در دورِ جدید اجراهاى نمایش "بالاخره این زندگى مال کیه؟" به کارگردانى سعید حشمتى.
افتخار ماست که براى دومین بار گروه ما را همراهى مى کنید.
خرید بلیت از سایت تیوال
https://www.tiwall.com/p/belakhareinzendegimalekiye5
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش قوی تر i
نمایشی درباره زنان و دنیای آنها که ازطریق مجادلات دوزن و درواقع زنی در دو موقعیت متضاد به بیان عقده ها و دغدغه های آنها می پردازد .
آنچه دراین اجرا حائز اهمیت است خلاقیتهای گروه از حیث ساختاری ست که با بهره گیری درست از عناصر و لوازم موجود درصحنه و با رنگ آمیزی متناسب و موزون آنها با لباس ، کیف و کفش شخصیت زن و به خصوص طراحی لباس دوگانه ی کاراکترخانم در دوبخش سفید و قرمز و نیز گریم اش در دو قسمت پیر و جوان توانسته رنگ و بوی متفاوتی به اثر وایجاد جاذبه های بصری علی رغم کوچکی سالن اجرا ببخشد .
بهره گیری از نور در فضاسازی و تفکیک موقعیت زن و مرد و نیز همراهی موسیقی در تمام مدت نمایش از نکات قابل تامل دراین اثر است هرچند که تداوم و پیوستگی موسیقی در برخی قسمتها کارکرد خودرا از دست می دهد ولی در کلیت نقش غیر قابل انکاری در ایجاد ریتم مناسب ایفا می کند .
درحوزه کارگردانی شاهد استفاده از تکنیکهایی چون حرکات آهسته هستیم که باعث نوعی فاصله گذاری گردیده است .
بازیگر خانم با انرژی مضاعف به ایفای نقش درقالب دو شخصیت زن می پردازد وبا طراحی هدف دار وبهره گیری موثراز اجزای بدن و همین طوربیان، تصویری دنبال کننده برای مخاطب خلق می کند .
نمایش در قسمتهایی پایانی به نوعی یکنواختی در ریتم می رسد؛ گویا ایده ی جدیدی برای انتها باقی نمانده است .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ننه دلاور و فرزندان او، از معروف ترین نمایشنامه های برتولت برشت، بیان کننده ترس و دلهره جنگ و این نکته است که در زمان های فاسدی همچون دوران جنگ ... دیدن ادامه ›› نیک رفتاری و تقوا پیشگی حاصل و نتیجه ای ندارد.
ننه دلاور که کسب و زندگیش محصول جنگ است، دلاوری خود را در راهی به کار می اندازد که سرانجامش جز شکست نیست.
با نمایشی مواجه هستیم که ابعاد مختلف کار در توازن نیستند. اگر نمایش را به صورت یک کل نگاه کنیم، عدم توازن در اجزا مشهود است.
نماشینامه حاوی دیالوگ های غنی و پرباری پیرامون جنگ و صلح است، که کارگردان از درصد زیادی از آنها چشم پوشی کرده، و داستان را به زندگی دلاور و فرزندانش تقلیل داده است که در نتیجه از جذابیت نمایش به طرز قابل توجهی کاسته شده است.
این چشم پوشی کردن ها، گهگداری به روند داستان خدشه وارد کرده، و تماشگر را با پرسش هایی بی پاسخ روبرو می کند.
در لحظاتی از اجرا ریتم به قدری کند پیش می رود که تماشاگر را از فضای نمایش دور می کند.
طراحی لباس و صحنه اگر چه در بهترین حالت خود نیست، اما به اندازه خوبی در انتقال فضای نمایش و حال و هوای شخصیت ها موفق بوده است.
بازی بازیگران که اغلب روان و پخته است و با تسلط ودرک همراه است را می توان نقطه مثبت نمایش در نظر گرفت. به طوری که تا حدی توانسته جذابیت کم داستان خلاصه شده کارگردان را جبران کند. به خصوص بازیگر نقش دلاور که احساسات متناقض شخصیت را به خوبی نشان می دهد.
سلام.نمایش جالبی بود وخسته نباشید به همه دست اندرکاران و بازیگران .
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
ممنون از نگاهتون❤❤
۲۸ خرداد ۱۴۰۰
ناهید محمدی
سلام.نمایش جالبی بود وخسته نباشید به همه دست اندرکاران و بازیگران .
ممنون از این که به تماشای کار ما نشستید
۰۱ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش با تم روانشناسی که در ابتدا ورود،بازیگری که مخاطب اورا نمی بیند با تولید صدای سگ میخواهد تماشاگر را آهسته آهسته در دل نمایش فرو ببرد. پس ... دیدن ادامه ›› از نشستن تماشاگر در جایگاه و شروع تکانشی نمایش در می یابیم که در همین آغاز کارگردان قصد میخکوب مخاطب را دارد. ودر این امر موقق عمل کرده است.
داستان به اینگونه روایت می شود که زنی چشم باز میکند و خودرا در تیمارستان همراه با پرستاران،دکتر و دیگر دیوانه ها می یابد.
نمایش “او زیباست” نمایشی که با ریتم بالا و هارش(خشن) که اگر بگوییم منظور از “او”در اینجا”زندگی”است،بسیار در تضاد با نام خود می باشد و همین پارادوکس یکی دیگر از حسن های نمایش محسوب می شود و ما در می یابیم با زندگیِ زیبایی روبرو نیستیم.
بخواهیم کمی منتقدانه نگاه کنیم،ریتم بسیار بالا و عدم استراحت به ذهن مخاطب ممکن است برای برخی آزار دهنده باشد و اما برای برخی دیگر بسیار راضی کننده. به همین جهت در این بخش بحث سلیقه مطرح می شود. که اتفاقا این دست نمایش ها بسیار مورد علاقه لیدی تئاتر است!
این شیوه کارگردانی وانتخاب ریتم بالا با نمایشنامه منطبق است و این حیث می توان به عنوان نقطه قوت از آن یاد کرد.
بازی ها یکدست و از سطح کیفی مناسبی برخوردار است.
طراحی موسیقی و نور با همراهی طراحی صحنه هرسه در یک سطح هستند و نقاط قوت اصلی این نمایش در انتقال مفاهیم روانشناسی محسوب میشوند.
M2727 و میشا آشتیانی این را خواندند
mahaya این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی ست که چهارچوب خودرا بر سادگی، روانی و عبوراز هرنوع پیچیدگی بنا می نهد و می توان آن را در گونه مینی مال دسته بندی نمود . متن با تاکید بر ... دیدن ادامه ›› جزئیات از طریق روایت رودررویی و پیوند یک زن ومرد به حذف حواشی و زوائد می پردازد و در مدت زمانی در حدود ۴۰ دقیقه درونیات و ذهنیت این دو را نسبت به یکدیگر واکاوی می نماید .
صحنه تا دوسوم پایانی نمایش خالی از هر دکور و آکسسواری ست و صرفا از نور جهت فضاسازی بهره می گیرد اما در صحنه های پایانی دکور هایی جای آن را می گیرد واین روند به شکلی معکوس درپرداخت رابطه نیز نمود دارد . از جنبه کارگردانی با حرکت هایی محدود روبه رو هستیم که این روند درقسمتهای پایانی شتاب بیشتری می گیرد وخالی بود صحنه با حضور دکورو لوازم جای خودرا به تراکم و شلوغی یک زندگی معمول می دهد درصورتیکه اصل رابطه از موضوعی دیگر حکایت دارد .
درزمینه بازی ها بازیگران نقش زن ومرد با تسلط ودرک و شناخت مناسب از نسبت بین خود و کاراکترها و ارتباط میان آنها می توانند در جهت فضا سازی و خلق موقعیتهای مرتبط با سیر روایت گام بردارند که البته بازیگر مرد با قدرت و قوام بیشتری ظاهر میشود .
دربرخی لحظات ریتم، بیش از اندازه ی معمول با سرعت پیش می رود به نحوی که در انتهای نمایش گویا تماشاگر انتظار به پایان رسیدن آن را نداشته است وشاید با ابهاماتی سالن را ترک نماید .
سپهر، امیر مسعود و مجید یارندی پور این را خواندند
باهار و سپهر امیدوار این را دوست دارند
ممنونم که ما رو تماشا کردید.
۲۳ خرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی مبتنی بر سه تک گویی مستقل که تم مشترکشان برخورد جسمی سخت به سر شخصیت های داستانی نویسنده است.
سیر زمانی تاریخ ایران در قرن حاضر از دهه سی تا کنون بهانه ایست تا با مرور وقایع تاریخی به شیوه ای گروتسک و گاهاً طنز به مکان آسایشگاه روانی وصل شویم که کانون فشارهای حاصل بر روح و روان جوانانیست که هر یک به گونه ای مستقل در روایت تک خوانی های پیش روی نقش دارند.
مردسالاری، شکست عشقی و سیاست زدگی درونمایه صحنه ها را بصورت منفرداً و به ترتیب نشان می دهد.
حجم بالای تک گویی ها در پرده اول و سوم نمایش در مقاطعی اثر را از ضرباهنگی تند و خسته کننده برخوردار می کند، اتفاقی که با هوشمندی بازیگر پرده دوم به بهترین تعامل با مخاطب و ریتم سازی بهینه ای در بستر نمایش می انجامد.
متن نمایش با بازنویسی های مکرر از سه سال اخیر تاکنون به نقطه قوت اثر بدل گشته است تا با اصلاحاتی در طراحی صحنه نمایش نیز تؤام باشد.
صحنه اتاقی از یک آسایشگاه روانی که شخصیت های قصه را به تصویر می کشد تا با رویکردی طنز، سیاهی وقایع و حوادثی که بر سر آنها آمده برای مخاطب بازگو و به ... دیدن ادامه ›› نمایش در آید.
تسلط بازی ها، نشان از تمارین فن بیانی کارگردان بر آنها داشته تا بیشترین لذت را برای بینندگانشان به ارمغان آورد.
المان های کفش پوینته باله، کلاه لبه دار و قاب عکس تاریخی به عنوان نمادهای ایستا بر دیوار اتاق ها در یک قاب مشترک، نشانگر رنج انسانهای در بندیست که به آمال آرزوهای خود دست نیافته اند و زندگی روزمره در سایه مرور التقاطی حوادث از آنها انسانهایی جدامانده از اجتماع را به تصویر می کشد.
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش افتراق i
نمایش افتراق که روابط انسانی را به تصویر می کشد، متشکل از چند نمایش کوتاه است که از دیدگاه تئوری های یک روانشناس مورد تحلیل قرار می گیرند. نمایش هایی که با وجود تمام افتراق هایشان می توانند ویژگی ها و نقاط مشترکی در داستان هایشان داشته باشند.
بازنویسی متن نمایشنامه ها خلاقیت کارگردان، نمایش ها را به سطح بالاتری ارتقا داده است. چاشنی طنزی که گاها در کلام و اکت بازیگران است، فضای اجرا را شاداب و زنده نگه میدارد.
بازی ها پخته و باورپذیر است و نشانه ی آمیختگی بازیگران با شخصیت های شان میباشد.
روند اجرا، با وجود نمایش های کوتاه متعدد، روان پیش می رود، به طوری که تماشاگر را با خود همراه کرده و او را مشتاق دیدن ادامه اجرا نگه می دارد.

نور و صحنه طراحی ساده ای دارند و همین طراحی کاملا با اجرا همگام است.
طراحی لباس هم پیچیدگی زیادی ندارد، اما توانسته تلویحا مفاهیمی را به تماشاگر انتقال دهد.
این نمایش می تواند برای علاقه مندان به مفاهیم روان شناسی گزینه خوبی باشد، هر چند که مخاطبانش محدود به این طیف از تماشاگران نخواهد بود و هر سلیقه ای را راضی نگه میدارد.
جــاســا، Dorsa Hajizadeh، sahar amini و عاطفه جنابی این را خواندند
مهتا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی در گونه ی دفاع مقدس و یا به اصطلاح تئاتر مقاومت که به روایت بازگشت یک خانواده به خانه ی شان پس از اتمام جنگ می پردازد .
نمایش از دوفضای اجرایی بهره می برد که به صورت تلفیقی در کنار یکدیگر به موازات پیش می رود : یکی مناسبات میان اهالی این خانواده در مواجهه با شرایط زندگی شان پس از پایان جنگ و بازگشت به خانه و دیگری میان صحنه هایی که بیشترساختاری تک گفتار و بیان احساسات شخصیتها نظیر سلما را دارد.
نمایشنامه علی رغم مضمون تازه اش در عرصه تئاتر مقاومت به دلیل طولانی بودن برخی تک گفتارها و یا گفتگوهایی که چندان به پیشبرد سیر روایت و شخصیتها کمکی نمی کند در برخی قسمت ها با افت ریتم مواجه می گردد و برای مخاطب باخستگی همراه است .
طراحی صحنه با بهره گیری از لوازم و وسایل سعی دارد تا اثرات حضور دشمن را که روزگاری دراین خانه رفت و آمد و زندگی نموده اند تداعی کند و در پایان به تغییراتی توسط خانواده برای فراهم کردن شرایط جدید زندگی و زودودن آثار پیشین منجر می گردد .
کارگردان با بکارگیری دوشیوه متفاوت اجرایی یکی برای صحنه های واقعی حضور خانواده و دیگری صحنه های فراواقعی نظیر رودررویی سلما و خواهر بزرگ تر از عنصر نور و موزیک با کارکردهای موثر در هردوی صحنه ها بهره می برد .
بازهای یکدستی را از گروه بازیگران نمایش شاهدیم به نحوی که یک ترکیب متوازن از شخصیتها را به فراخور حضورشان بر صحنه حتی بدون گفتن دیالوگ می توان دید و دراین میان بازیگر نقش مادر جلوه ی قابل اعتنایی یافته است .
ناصر ارباب و سارا کاظمی این را خواندند
امیر مسعود این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتری با محوریت موضوعی پلیسی و جنایی که با طرح گره های داستانی مختلف در مورد کاراکترهای غایب قصه، مخاطب را تا پایان نمایش با خود همراه می کند.
طراحی صحنه منطبق با جریان سیال ذهن و کاراکترهای اصلی و فرعی غایبی شکل می گیرد که دو تن از آنان(دستیار پروفسور و دوست صمیمی وی) نقشی مستمر در صحنه ایفا می کنند.
کلید ورود به جریان سیال ذهن تعویض نور لامپ های مهتابی سقفیست که به اعترافات و مرور اتفاقات با شکست های زمانی متعدد کاراکتر اصلی منجر می شود.
بازی روان و مسلط نقش پروفسور(افشین کامیاب فرد) بر اساس شخصیت پردازی درستی صورت می پذیرد که بیننده شخصیت اصلی و راوی قصه را فردی خونسرد و باهوش قلمداد کند، همانطور که نویسنده نمایش نیز در متن خود تلاش کرده تا اینگونه نیز باشد.
موسیقی با کلام صحنه افتتاحیه و اتصال آن به صحنه پایانی یادآور مرور نوعی فلاش بک کلیتی است که مخاطب را از ذهن فعال و پر پیچ و خم شخصیت اصلی داستان عبور می دهد.
اگرچه ایستایی صحنه در نیمه اول نمایش با کمترین کنش های فیزیکی همراه است و تا حدودی اثر را از ریتم کندی برخوردار می کند اما ساختار معمایی قصه رضا سرور در مقام نویسنده، ذهن مخاطب را تا پایان به حلگری پازل طراحی شده جنایی وادار می کند.
مرگ و استعاره اثری رئالیستی(واقعگرا) از گروه هنری بوژان ... دیدن ادامه ›› است که با طرح ساختار غیر خطی در روایت، زمان گذشته و حال را بارها در هم آمیخته تا با تابعیت از قواعد ژانری، اتمسفر تلفیقی علمی-تخیلی، جنایی، پلیسی، معمایی با چاشنی درامی رقیق شده را برای مخاطبانش به ارمغان آورد.
نمایش درتلاش است تا با تعریف موقعیتی بی زمان و مکان از جبر حاکم بر آدمهایی که در جستجوی آزادی در چنین محیطی محدود گردیده اند حکایت کند .
گونه ی اجرا در قالب فراواقعی قرارمی گیرد و با بهره گیری از رنگ آمیزی صحنه و لباس شخصیتها می کوشد تا پیوندی میان محیط و افراد پدید آورد.
نورپردازی با برجسته سازی رنگ قالب در نمایش یعنی قرمز به عنوان نمادی از خون، به وضعیت مرگ آلود سرنوشت هریک از آدم ها می پردازد و این طیف از رنگ قرمز در اجزای صحنه ( نیمکت ها ، کتابها و قسمت مسطح زمین همچون صفحه شطرنج ) نیز نمودزیادی دارد .
متن نمایشنامه با صرف نظرنمودن از هرنوع نگاه مستقیم و صریح درصدد است تا حرف و پیام خودرا از طریق طراحی ارتباط آدم هایی فاقد هویت مشخص بیان نماید .
کارگردان با به کارگیری عناصر نمایشی همچون نور ، لوازم و ادوات صحنه و نیز موزیک در پی خلق فضایی جبر آمیز برای شخصیتهای نمایش است .
بازیگران در نخستین تجربه اجرای صحنه ای پس از گذراندن یک دوره آزمایشی به آزمون و خطا پرداخته اند.
درنهایت همه ی این تلاشها به سبب پاره ای خام دستی ها به ویژه در گروه بازیگران و کارگردانی به اثری نامتوازن تبدیل گردیده که علی رغم تمام کاستی ها حضور جوانانی نوجورانوید می دهد .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لیدی تئاتر (lady_theater)
درباره نمایش لوله i
نمایش لوله با استفاده از مشتقات واژه "لوله" مانند "لالی"، "لایه"و غیره و استفاده از ریتمی آهنگین به باز تولید زبانی روی می آورد که بر اساس تشدید در کلمات و لکنت های بیانی، متن را از مسیر واقعگرایی خود خارج کرده و مخاطبانش را با زبانی جدید و روبات گونه آشنا می کند.
بازی ها بر پایه ساختار زبانی تشکیل شده به حرکاتی موزونی روی می آورد که نمایانگر بدن هایی رنجور است، بدن هایی زیر فشار ظلم و جور حاکم که طبقه کارگر ستمدیده را تداعی می کند، طبقه ای که علاوه بر اشارات متن و بازی ها به سیاست مصرف گرایی انسان های کلانشهری بزرگ اشاره مستقیم دارد.
ایده اولیه نویسنده و کارگردان اثر مبتنی بر استفاده از شیء لوله به خوبی در کار استفاده شده و مانند رهبر ارکستر موسیقیایی، بازیگران را برخط کرده و فرم های حرکتی منحنی و خطی را بر صحنه ایجاد می کند.
قصه ی تلخ طبقات ضعیف و مشکلات معیشتی آنان با استفاده نمادین و شکلی از لوله و بهره مندی از زبان ساختگی در بیان بازیگران، گره های داستانی نمایش را به زیبایی بیان می کند و طراحی صحنه مینیمال و کمینه شده نیز تمرکز بیننده اثر را به سوژه اصلی بالاتر می برد.
استفاده از نورهای تخت کم سو، بر تلخی قصه افزوده و در تولید درد و رنج انسان های خسته از زندگی روزمره نقشی بسزا ایفا می کند.
موسیقی متن انتخابی به خوبی در تشدید احساسات مخاطبان نمایش نقش آفرینی کرده و مانند جزئی از اجزاء اصلی در تئاتر حاصل بصورت متمم حضوری مؤثر دارد.
این تئاتر برای قشر فرهنگی، هنری، سیاسی و خاص قابل توصیه است.
سپهر، محمد مجللی، Omid Madadi و حسین تاجیک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش شب/خارجی/یرما اولین اجرای تعدادی هنرجو بعد از گذراندن کارگاهِ از ایده تا اجراست. یرما زنی که نمی تواند بی فرزندی خویش را بپذیرد و با تلاشی دیونه وار در پی رسیدن به خواسته خود است و همین وی را به سمت رفتارهای غیرمنطقی فزاینده ای سوق می دهد.
در حین اجرای نمایش، بازیگران تلاش می کنند لحظاتی از زندگی واقعی شخصی خود را بیابند. همین تلفیق و تعامل بین واقعیت و مجاز، به نمایش جان می بخشد و فضای همذات پنداری را به خوبی برای تماشاگر ایجاد می کند.
طراحی لباس ها، موسیقی و اصوات استفاده شده و همچنین حرکات بدن بازیگران در نهایت سادگی و یادآور جغرافیای متن اصلی یعنی اسپانیا میباشد. همین یادآوری ها تفاوت و شباهتهای بین داستان شخصیت ها و داستان واقعی زندگی شخصی بازیگران را پررنگتر می کند.
بازی بازیگران کاملا هنرجویانه است، هنرجویانی که می توانیم آینده ای درخشان برای آنها متصور باشیم.
نمایش ریتم بالارونده ای دارد و هر چه در آن جلوتر می رویم، تماشاگر بیشتر و بیشتر به قلب داستان شخصیت ها و داستان زندگی شخصی بازیگران کشیده می شود و همین امر جذابیت اجرا را برای مخاطب افزایش می دهد.
جــاســا این را خواند
شاهین، دور زمین، شکیبا عسگری، ali mn، صدف محسنی و عاطفه غضنفری این را دوست دارند
برچسب افشا؟؟؟
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
??❣
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
سجاد باقری (sajjadbagheri)
????
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید