عجب دورانی سختی گذشت بر ما و دارد هم میگذرد! بر همهمان...
دلتنگِ خیلی چیزها، صحنهها و افراد شدیم، حسرت خوردیم، غصهمان شد...
بارقهی کوچکی از تئاتر را که برقرار است باید بر چشم نهاد، این عشق با آدم چه کارها که نمیکند.
همین که هستیم و سرمان بالاست، این «وجود داشتنِ» ما خودش به تنهایی یک حماسه است.
سر همین اندک تئاتر سلامت باشد.
این چراغ را باید روشن نگاه داشت.