سبک و سیاق خاص آرش سنجابی در تئاتر ایران، اورا به یک کارگردان مولف تبدیل کرده است. شیوه اجرایی منولوگ های زنجیروار که به ندرت به دیالوگ های کوتاه ختم می شود. یکی از جذابیت های آثار اوست.که یادآور تنهایی همیشگی انسان در عین اجتماعی بودن است. کار اخیر(بوگی ووگی ....) به لحاظ ساختار و انسجام و همبستگی در طراحی به اثر موفق دیگری از او (به وقت پازولینی) شبیه تر است. و بر خلاف دو اثر قبلیش یعنی جیرجیرک و مرغ دریایی که آثاری شتابزده و شلخته بودند. این اثر ، در استفاده از بدن و تئاتر فیزیکال در ارائه مفهوم بسیار درخشان است. طراحی حرکات سنجیده و عمیق است. ومتن پخته و دارای پیچیدگی های فلسفی و در عین حال ملموس است. یکی از جذابیت های اجرایی این اثر قاب های معنا داری ست که در آغاز نمایش متناسب با دیالوگ بر پایه نقاشی های سبک های امپرسیونیستی , و رومانتیسم به تصویر کشیده می شود. سنجابی باز هم با بهره گیری از المانهای آشنای رئالیسم جادویی ،صور خیالی را با مضامین روز در مقابل چشمان مخاطب اجرا می کند.تلمیح جذاب از اثر معروف رامبرانت هلندی_طوفان در دریای جلیل_ سرشار از کنایه و استعاره های پر ایهام است. و براستی تفسیر دلچسبی از این اثر رامبرانت را بصورت ایمایی به تصویر می کشد. مسیحی که در این اثر نه هاله نوری دارد و نه حتی بر مکانی بلندتر در حال خودنماییست، بلکه در گوشه تاریک نقاشی، بسان دیگران اما توامان آرامش و اطمینان نشسته است.... به راستی که ایمان ندارید؟؟؟
در پایان برای همه رفقای عزیزم در این اثر، آرزوی سلامتی دارم. و به همه برای خلق یک اثر جذاب و آبرومند، در روزهای بحرانی و دلخسته تئاتر، تبریک می گویم. درخشان و مانا باشید.