روزی برف، تل ته سیگارم را خواهد پوشاند
و خواهم مرد
غرقه در هزاران خواب ابدی
در گوشه ای متروک
تا....
تا همین که ماه جام مهتاب سر کشید
روح ستاره
ازتلاطم دیرین شب پر کشید
من از نو آغاز شوم
همین که بوی تناسخ از روح شهر برخاست
وآن گاه که بوی گندم در مشت
به تیزی چاقو
... دیدن ادامه ››
ها بی اعتناست
من از نو آغاز شوم
من از نو آغاز خواهم شد، که این سرنوشت کهنه را بشکافم
ودوباره از نو ببافم
الف.خ پرسه هایی در کاتارسیس، شعر آلایش گریز
از: الف.خ