در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سپیده اسکندرزاده درباره نمایش لباس جدید پادشاه: نقد لباس جدید پادشاه. با حضور کارگردان: لادن نازی، نویسنده: فرزاد ف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:46:31
نقد لباس جدید پادشاه.
با حضور کارگردان: لادن نازی، نویسنده: فرزاد فرخی زاده و دراماتورژ: محسن خیمه دوز
و منتقدان: رضاآشفته، دکتر فریال آذری، شادی جاوید و سپیده اسکندرزاده‌
در این نشست به دو عاملی که باعث می شود موقعیت سلسله قاجاریه به خصوص احمد شاه قاجار طنز گونه به نظر آید پرداخته شد.
دراین دوره مشکلات ایران تنها به بی کفایتی پادشاهان درباری ومزدوران فاسد و قحطی و احتکار و جنگ و پیرو آن خرافات و بی فرهنگی ختم نمی شود‌. بلکه این سلسله با مسائل پیچیده تری روبروست.
با انگلیس و کشورهای غربی مواجه است که پیشرفت کرده اند ومدرن شده اند و از طریق رسیدن به ابزارهای مدرن طعم مزه استعمارگری را چشیده اند و حالا می خواهند به دلیل موقعیت خاص ایران از مواهب آن بهره ببرند. این در حالی است که ایران به دلایل گفته شده نه تنها پیشرفتی حاصل نکرده بلکه ازهر حیثی نزول کرده است. و برای مشروعیت بخشی چنگ به گذشته ی خود ... دیدن ادامه ›› می اندازد‌.
و ضمن آنکه مواهب و جلوه ی مدرن غرب، ایران را مسحور خود کرده طوری که می خواهد با حفظ سنتها از آنها بهره ببرد. مانند صحنه ای که احمدشاه در تخیلش باربی الملوکی را متصور می‌شود که ۱۲ فرزند برایش آورده است و یا ایراندخت و بدرالملوک بازار لندن را بهشت خود می خوانند.و یا صحنه ای که مردم آبی برای طهارت ندارند و لی برق الکتریسته غربی سردمداران را شیفته ی خود کرده است‌ این تقابل ها طنزی را ایجاد می کند که نمایش با بهره گیری از موسیقی فاخر عروسک‌ها ی فانتزی از پس آن برآمده است.
در عین حال که درباریان به فکر مواجب خود هستند غرب نیز با دست گذاشتن بر روی نقطه ضعف ها منافعش را دنبال می کند‌. نمایش نامه سعی کرده تنها مساله ی نفت و در دست گرفتن نبض بازار از طرف استعمار بسنده نکند و با نشانه ها به همه ی جوانب بپردازد. مثل باز تعریف خود از زبان دیگری‌. مثل تعریف هویت. مثل رابطه ی کهتری و مهتری ای که غرب تعیین و تکلیف میکند. و نگاه شیفته وارانه ی ما نیز پذیرای ابن رابطه می شود. ‌و خود لباس پادشاه که نشان از نفوذ و قدرت غرب دارد. که کسی را پادشاه می کند و دیگری را به کناری می نهد.‌مثل به وجد آمدن از پارسی سخن گفتن باربارا خیاط دربار که وقتی غرب با نگاه مهتری به فرهنگ ما توجه می کند تازه ارزشمند می شود و فکر میکنیم آنها پی به بزرگی زبانمان برده اند در حالی که در راستای رسیدن به اهدافشان گام می نهند. نیز با اشاره صحنه ی این که احمد شاه آکتور سینماست به این مهم می پردازد که غرب تکه هایی از هویت را می گیرد از هستی ساقط می کند و برایش هویت جدیدی باز تعریف می‌کند که مضحک است‌. آنگونه که در انتهای نمایش می بینیم روزگاری شاه بوده ولی امروز عروسکی است که در موزه باید با نگاه فانتزی و آخی نازی روزی روزگاری به آن نگاه شود‌. و البته که مساله ی استعمار در دوره‌ی قاجار تازه شروع شده بود و این را با طنزی زیبا که گریبانگیر سلسله ی بعدی هم خواهد شد، اشاره می‌کند.
پرسش‌هایی که پیشروست آنست که آیا امروز همچنان ما در آونگ سنت و مدرنیته نیستم؟ وبه دنبال جمع اضداد؟ و از طرفی چه قدر واقع بینانه به کشورهای غربی نگاه می کنیم. ؟ آیا هنوز هم مساله ای از سوی آنها مطرح شود حتی اگر خیلی بی ارزش باشد ما آن را با ارزش نمی پنداریم؟
در پایان باید به فرم و ساختار متن و اجرا اشاره کرد که جریان سیال ذهن شخصیت احمد شاه کار را از روایت تک خطی جدا کرده بود‌ وبه کار شکوه زیبایی خاصی بخشیده است‌.‌و به خوبی توانسته اند از پس اجرا ی آن برآیند. تبریک فراوان به همه عوامل‌ و بازیگران خوش بدرخشند.