عصمت: ببین چه خبره!
مهیار: من واسه اونی که می زنه بیشتر دلم می سوزه. اون بیچاره وضعش تراژیک تره.
عصمت: بشکنه دستش. نیگاه چی کار کرد با بچه
... دیدن ادامه ››
ی مردم!
مهیار: یه قصه ی عبثِ تکراری!
عصمت: البته بستگی داره چه جوری و از کدوم زاویه قصه رو بخونی! از کنار پنجره و از پشت پرده ببینی، بعله، شاید تکراری به نظر بیاد، ولی تو خود گود که باشی ماجرا فرق میکنه، اون موقع فکر میکنی داری تازه ترین قصه ی دنیا رو مینویسی.
مهیار: ما بالاخره نفهمیدیم این وسط شما طرفِ کی هستی؟!
عصمت: من طرف اونی ام که طرفداریشو چماق نمیکنه رو سر مردم!
تکه ای از نمایش نامه ی در خواب دیگران
نادر برهانی مرند