آه شیخ، ریش ریا درآمده. روزگاری سخن از خرد گفتم دندانم شکستید، و امروز در پی لقمه ای قلم می تراشم می شکنید. چه بنائی می خواستم برآورم در این ویرانه، و چنان کردید که بر پای خویش ایستادن نمی توانم، و هردم در ظلمات خندقی یا چاهی فرو می افتم؛ و از درد، اندیشه فراموش کرده ام.
طومار شیخ شرزین - بهرام بیضایی