برای تو مینویسم عارف عباسی
و بغضت بعد از اجرا
مشق دموکراسی میکنیم عارف
وانفسا از این مردودی همواره
به صحنه نواختن موسیقی می ماند در آن غرق شدن تایتانیک به قول مریم
و یا پیانیستی در پی ساز در میان آواره ها در پیانیست پولانسکی
شاید حتی نزدیکتر،
مفیستوی دکتر دلخواه و میزانسن طلایی، زمانی که گروه از اتو می پرسند حالا چه کنیم؟ و اتو می گوید تئاتر کار می کنیم
یا تئاتر کارکردن گروهی
... دیدن ادامه ››
در بحبوحه ۲۸مرداد ۳۲ در سریال شهرزاد
ذهن فانتزی من اما تجسم عجیبی دارد
آن مخاطب تیوالی(نه همه) را میبینم که به گروه موسیقی تایتانیک می گوید حالا بهتون مدال بدیم یا ناسزا بگیم؟
مخاطب تیوالی را میبینم که به اتو :) پوزخند توجیه می زند
مخاطب تیوالی را می بینم که با گروه تئاتر سریال شهرزاد از کشتن می گوید
همه اینها را در خواب میبینم، فردا صبح که از خواب برخواستیم اما، آن مخاطب تیوالی(نه همه) بی هیچ قضاوت و معارضی سر کارش حاضر می شود، کارمندها سرکارند، کاسب ها کرکره مغازه را بالا می دهند، شیپورچی ها شیپورهایشان را تمیز می کنند، قصاب ها چاقوهایشان را تیز می کنند، غسال ها غسالخانه را آب و جارو می کنند و من، تو و یک گروه ۲۸نفره در اندیشه اینیم که چطور اجرای بهتری داشته باشیم. عوامل سالن تنشان می لرزد از اینکه سر ماه که مخاطب تیوالی حقوقش را می گیرد ممکن است کارشان را از دست بدهند، مالک سالن صد میلیون اجاره سالن را زودتر می خواهد و حال خوب از آن کسی است که تئاتر را در این کشور زائده مزاحم می داند.
مشق دموکراسی می کنیم عارف جان
از جایی که تو ایستادی تئاتر هنر است
از روی صندلی ها اما شبیه سرگرمی است
تفاوت در جایی است که واقع شدیم
عارف عباسی نوشتن جمله، کاش توجیه نکنین حداقل کارتون رو، چقدر زمان می برد؟
۲٠ ثانیه؟ ۱۵ ثانیه؟ ۱٠ ثانیه؟
چند ساعت سر تمرین تئاتر بودی؟
چند دقیقه؟
چند ثانیه؟
منظورم تمام عمری است که در تئاتر گذراندی
بعید می دانم کسی اینجا مدالی برای دادن به تو داشته باشد
و اگر داشته باشد بعید می دانم قد ثانیه هایش برسد که به گردن تو بیندازد
و اگر نردبانی داشته باشد مانند دیوار تیوال
بعید می دانم جنس مدالش ارزشمندتر از یک قطره عرق تو بر صحنه باشد
تو اگر مدال می خواستی کاری را برای جشنواره کذایی فجر آماده می کردی
خطای فرزند را به پای والد می نویسند
خطای دانش آموز را به پای معلم
امروز اگر مخاطبان تئاتر از ناسزا، تنفر، و کشتن می گویند، از خطای ماست.
ما که تئاتر را نحیف کردیم
ما که به هر بهانه ای تئاتر را تعطیل کردیم
ای کاش دلیلی می شنیدیم
منطقی
توجیهی
وای به این روزگار که مخاطب تئاتر تعطیلی تئاتر را می خواهد
من هم در نوشتن دلیل کارمون مردد بودم اما میبینی که دیالوگ خارج از اجرا مهمتر از اجرا شده
ما ملت زنده باد و مرده بادیم هنوز
ما مشق دموکراسی میکنیم
گوشهایت را آماده شنیدن بدتر از اینها کن
گوشهایت را آماده شنیدن خبر تعطیلی تماشاخانه شانو کن