در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کامبیز علیزاده: ادامه بحث اسطوره یکی از بخشهایی که به نظرمن بسیار جالب است بحث
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:05:43
ادامه بحث اسطوره



یکی از بخشهایی که به نظرمن بسیار جالب است بحث زنده انگاری و ارتباط آن با اسطوره ها و آئین ها می باشد.( آئین های بدوی)
در ایران باستان این شکل به صورت ثنویت در آمده که مرسوم خیلی از مردم جهان بوده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت
* آنیمیسم
اصطلاح آنیمیسم که از واژه لاتینی «anima » به معنای « جان و روان » مشتق شده، برای نخستین بار انسان شناس انگلیسی، ای. بی. تایلر ( ۱۸۳۲-۱۹۱۷ ... دیدن ادامه ›› ) آن را به کار گرفت. او این اصطلاح را برای تبیین نظریه خود در باب منشأ آئین به کار برد. وی می گفت : اقوام ابتدایی، همه موجودات جهان را زنده و دارای نفوس یا ارواح می پنداشتند. آنیمیسم به این معناست که مظاهر طبیعت روح و احساس دارند و از همین رو می توان با آنها تعامل بر قرار کرد. انسان تنها موجود زنده ای نیست که دارای روح و اراده است، بلکه حیوانات، گیاهان، سنگها، رودخانه ها، کوهها، اجرام آسمانی، دریاها و زمین همه روح دارند و می توان با آنها ارتباطی دو سویه بر قرار کرد. نیز می توان با آنها از در چاپلوسی و تملق در آمد و یا آنها را آزار رسانید و به خشم آورد. از دیگر سو، آنها نیز می توانند به انسان خدمت کنند یا به او صدمه برسانند. انسانهای کهن با طبیعت به گونه ای رفتار می کنند که گویا دارای درک و شعور است. آنان هنگام ساختن خانه ای بر یک تپه از او اجازه می گیرند و هنگام قطع یک درخت از او رخصت می طلبند. همچنین اینان برای او قربانی می کنند و اجازه می گیرند که هر قطعه از درخت را در راه مقاصد نیک مصرف کنند. نیز به هنگام شکار یک حیوان ابتدا از او عذر خواهی نموده، به جسد او احترام می گذارند .
در واقع در آنیمیسم – همان طور که قبلا اشاره شد – اعتقاد بر این است که همه موجودات طبیعت مانند انسان روح دارند. بنابراین اصل، اینکه انسان جان، روح، شعور و اراده دارد، امری مسلم بوده است. در واقع انسان کهن همه موجودات عالم را مانند خود می شمرده و نیز برای همه موجودات روحی قایل بوده است .
آنیمیسم در ادبیات
آنیمیسم به عنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale) نوشته ی لامارتین و یا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre) نوشته ی ویکتور هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores) نوشته ی نروال به چشم می خورد.





ادامه دارد...


از: خود
بسیار خواندنی و آموزنده بود کامبیز جان
این نوشتار هاتو خیلی دوست دارم و پیگیر این مطالبت هستم . بی شک اسطوره زیر بنای تئاتر بوده و بار اصلی دراام نویسی رو از ابتدا تا به امروز به دوش داشته. چه بسیار درام هایی که در این باب قلم خوردند و بایست گفت که بر هر برادر و خواهر ایمانی تئاتر واجب کفایی است که اسطوره بخواند و تحقیق کند و بداند .
در باره مطلب بالا ، دوست دارم رابطه آنمیسم رو با بت پرستی از دیرباز تا اکنون و اینکه چه میزان از هم وام گرفته اند و اینکه علاوه بر روح و جان بخشی بر موجودات ، ریشه های قدرت بخشی تا مرز خدایی به یک سری موجودات رو برامون توضیح بدی.
ممنون از پست زیبات
۱۳ بهمن ۱۳۹۰
پیام جان
همیشه توی ناراحتی هستم که نمی تونم در مورد چیزهایی که بشدت نیاز اجتماع خودمون هست حرف بزنم یا سربسته حرف بزنم فرهنگ ومردم ما لیاقتشون بیش از اینهاهست
۱۴ بهمن ۱۳۹۰
خواهش می کنم
جناب مساوات عزیز
بنده خوشحالم از این که تونستم نظر مثبت دوست فرهیخته ای مثل شمارو بابت نوشتهای انتخابی جلب کنم
۱۸ بهمن ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید