سلام و اول از همه خسته نباشید برای ساعاتی که صرف تمرین این نمایش شده.
در ابتدای صحبتم باید بگم که متن مامورین اعدام یا مامورهای اعدام اثر مارتین مک دونا، جز مورد علاقه ترین نمایشنامه های من هست هم از لحاظ خط داستانی، هم از لحاظ طنز و کمدی های موقعیتی که در متن وجود داره و هم از لحاظ نوع ادبیات خاص مک دونا. حقیقتا وقتی دیالوگ های ابتدایی نمایش رو شنیدم که بصورت نریشن پخش شد در تاریکی شروع کار، متوجه شدم قراره یک ساعت سورپرایز شم. اما خب سورپرایز خوب و بد داره و من میدونستم که سورپرایز بدی رو خواهم دید. و این اطمینان رو در همون چند جمله ی اول فهمیدم چون متوجه شدم که چقدر یک ساختار منظم تبدیل به یک جهان نامنظم شده. مثل یک فردی که بجای بینی روی صورت دست داشته باشه. بازی بازیگر ها هم حقیقتا من رو سورپرایز کرد. همچنان از همان سوپرایز های توی ذوق زن. هری وید تبدیل به یک پیرمردی شده که انگار دیسک کمرش اود کرده و در کهریزک رها شده درمانده بود. هیچ اثری از اقتدار و صلابت هری وید، مامور اعدام مدعی وجود نداشت. هرچند سعی در ایجادش بود ولی در نهایت من چیزی جز یک سری بازی های اغراق شده در نقش وید ندیدم. همسر وید! انتخاب این بازیگر برای این نقش شاید یکی از اشتباهات واضح این نمایش بود. هم از لحاظ بازی، هم ظاهری. بازی بسیار ضعیف، ظاهر رو با گریم میشود درست کرد که حتی به آن هم پرداخت نشده بود که فقط و فقط نقص را از بازی ببینیم.
صحنه هایی که شروع نشده به همهمه های جمعی تبدیل میشود طوری که حتی نمیشود صدای بازیگران را در قالب دیالوگ شنید.
از حق نگذریم بازیگر نقش آرتور تنها بازیگری بود که روی صحنه به درستی کاری که باید انجام میداد را انجام داد و بدون اضافه کاری و سعی در دیده شدن امضای خودش را در ذهن مخاطب ثبت کرد.
شرلی در نمایشنامه بسیار کاراکتری مهمی از لحاظ شکل گیری درام داستان است. و در این نمایش هم سعی در نشان دادن اتفاقاتی
... دیدن ادامه ››
شد که برگرفته از درام شرلی، حرفایی که مادر پدر شرلی به او میزنند، آشنایی او و چگونگی احتمال جرم است. حالا باید بدانیم که چگووووونه میشود این داستان را به تصویر کشید بدون این که حتی ذره ای از مواجهه هارا ببینیم؟ آیا فقط دیالوگ کافی است؟ اگر شرلی را که کل داستان نمایش اجرا شده درباره او بوده در انتها هم حذف میکردیم پس اتفاقی نمیافتاد چون تقریبا کارگردان نمایش سعی داشت کل نیمه ی اول را در قالب تعدادی دیالوگ به مخاطب برساند. کار هوشمندانه ایست ولی برای متنی که اثر خود شخص است. نه اثر کسی مانند مک دونا که باید واحد ها پاس کرد تا زیر متن های جذاب متن هایش را دریافت کرد. دقیقا زیر متنهایی که اکثرا یا حذف شده بودند یا با تغییرات و خلاقیت های اشتباه از بین رفته بود. نمایش از وسط نمایشنامه شروع شده. لوکیشن تغییر کرد، نوع اتفاقات کمدی تغییر کرد که باعث خراب شدن شوخی ها شد به گونه ای که اگر من متن را نمیخواندم متوجه هیچ کمدی ای از لحاظ موقعیتی نمیشدم. عوض کردن جنسیت یکی از کاراکتر های اصلی داستان که همین امر باعث شده بود کلکل و رقابت پیرپوینت و وید بیشتر تبدیل به یک خصومت عاطفی شود تا یک رقابت حسودانه و کاملا کاری و افتخاری!
شاید ۹۹ درصد ایرادات (البته به غیر از تغییرات افتضاح متن) به دلیل این بود که کارگردان خودش در نمایش بازی میکرد. که باعث شده هم بازی خوبی نداشته باشد هم کارگردانی را به نحوه ی مناسبی انجام ندهد. در کل اگر این نمایش آوردهای برای من داشته باشد، فهمیدن توانایی فقط و فقط یکی از بازیگران هست که نقش آرتور را بازی میکرد.
در پایان نصیحتی برادانه دارم برای کارگردان این اثر. اگر توانایی نشان دادن یک سری چیز هارا از لحاظ خلاقیتی، مالی و ... نداریم، نیازی نیست حتما همان کار را به گونه ای اشتباه انجام دهیم. میشود برای قدم های نخست از متن های جمع و جور تر و راحت تر استفاده کرد تا متن کسانی مثل مک دونا و خراب کردن متن بزرگان ...
امیدوارم در ادامه ی راه نقص ها به نقاط مثبت تبدیل شوند.
ارادت