قابی زیبا از باغ آلبالو، سیاهچاله، تبر و عوارض گرمایش زمین بر آنها!
درخت آلبالو و میوه های ترش مزه اش؛ درعین زیبایی، اما عمر کوتاهی دارند.. این درخت حساس است و چوب چندان مقاومی هم ندارد.
در سرما دوام می آورد.. اما نمیتواند گرمای زیاد را تحمل کند.
مادر در این متن بعنوان شخصیت مرکزی؛ بجای آنکه تکیه گاه و مرهم باشد، سیاهچاله ای مرگبار است که در قالب پی رنگهای درونی چرخشی داستان.. هربار با انتخاب های اشتباه.. خود و فرزندانش را به تباهی می کشد.. شاید تنها امید پیش پای فرزندان آن است که؛ خود راه خویش را برگزینند و بسازند و از میراث رازآلود و آلوده به ظلم اجداد خود، چشم بپوشند.. مسیری سخت و ناآزموده.. که دانشجو های روشنفکر گرسنه و آرامان گرا، با واژه های دهن پُر کن زیبا پیشنهاد می دهند.. حالا این خود ویرانگری مادر در ترکیب با ستم پیشگی سرد و استخوان سوز نسل های پیشین، همچون عقوبتی کهن، گریبان این خاندان را گرفته است.. تا جایی که تبر خزیده در سایه ها، به مدد فرصت طلبی و نه رشد.. همزمان با عصر گرم مدرن و لغو نظام ارباب - رعیتی به فرمان تزار الکساندر دوم، بر پیکر این تنه های مصرف کننده مغرور و پوک فرود می آید.. خانواده ای که در نئشگی عشق بازی، الکل، توتون و خاطره ها، به باغ استبدادی سرد خود رسیدگی نکردند.. میوه هایش را پایمال کردند.. نهال های بارور جوان نکاشتند. درختانش را هرس نکردند و به علف های هرزش اجازه رشد و جولان دادند.. و حالا حتی شایسته ریسمان نجات استبداد نیز نیستند. البته ناگفته پیداست که؛ سرنوشت تازه بدوران رسیده های سرمایه دار جدید نیز طی کردن همین مسیر دایره وار تباهی خواهد بود. راهی که این خانواده پیش تر رفته اند. چراکه به گواه تاریخ؛ اصلاحات تزاری نیز به بیراهه کشید. ثمره چندانی نداد و موجب قدرت گرفتن دوباره سرمایه داری نوشکل شد.
اما.. رها شده ها همیشه
... دیدن ادامه ››
رها شده اند.. آنان که جوانی نکردند و فقط سواری دادند. تنها به این خاطر که؛ جا -اما بخوانید شجاعت- نداشتند و بهرحال یکی باید سواری می داد..!
...
در پایان؛ از همه گروه بازیگران که اجرای کم نقص و تأثیرگذاری دارند، سپاسگزارم.. شب خوبی برای من ساختید.. و قدردانی ویژه دارم از استاد بزرگ تئاتر ایران؛ "میکائیل شهرستانی" برای شعله فروزانی که در طوفان زنده نگاه داشتند..
رفقا.. همه چیز در جای خودش درست بود و با این امکان و شرایط و بضاعت مالی که می دانیم.. همانی بود، که می باید.. پنج به کیفیت و همت شما.. بدرخشید..