هرچقدر میخوام چیزی بنویسم یا کلمات قاصر میشن یا ادب گفتاری
میخواستم بنویسم دیروز بعد از دیدن این نمایش، احساس میکنم کم لطفی بزرگی میشه به واژه نمایش، حتی نمیدونم استفاده از واژه اثر هم درست هست یا خیر! پس بهتره اینطور شروع کنم.
دیروز لبریز از حسرت شدم، دیروز غصه خوردم و دلتنگ روزهای خوبی شدم که به همراهی دوستان به تماشای اثری میرفتیم و سرمست بعد از نمایش قدم زنان تو کوچه پس کوچه های شهریار و رازی و ولیعصر و انقلاب خودمون رو به چالش میکشیدیم و نقد میکردیم اثر رو یا دیدگاه همدیگه رو راجب به اون نمایش، دیروز یهو دلم لرزید دیگه انگار داریم کم کم کوچکترین دلخوشی ها و سرگرمی هامون رو از دست میدیم، یکی از اون چیزهایی که بهمون حسابی قوت میداد تا رنج روزانه تکرار مکررات کاری رو تحمل کنیم، غرق شدن توی عالم رویای نمایش بود که داره به دست تیغ بی رحم مم... از دست میره.
کنتس کاتلین چیز خاصی برای نوشتن نداره، حتی به نظرم صحبت در مورد اون کم لطفی به مخاطب هست، جز محدود اجرای فرم اگه اشتباه نکنم بانو سراج که مشخصا تخصصی حرکات موزون رو به نرمی هرچه تمام تر اجرا میکردن در خیل جمعیتی که حتی احساس کردم پیش تمرین نداشتن یا بازی جناب قادری که قطعا تجربه بازیشون توی هر نمایشی به کمک میاد، بازی ها هم چنگی به دل نزد چه برسه به نمایش نامه که ماحصل بازنویسی کتاب دین و زندگی 1 به نگارش آقایان اعتصامی و جوارشکریان بود. حسرت مدت زمان کمی که حتی سعی کردم طاقت بیارم و طاقت نیاوردم و
... دیدن ادامه ››
زدم بیرون.
حسرت روزهایی که بعد نمایش با کارگردان هایی مثل جنابان مهرداد خامنه ای، محسن حسینی، سامان ارسطو یا جناب رفیعی بزرگ یا سرکار بانوان بیان، مقدم و... تو همون سن یا خارج سالن آزادانه بحث میکردیم و اون ها با آغوش باز استقبال میکردن و نه مثل رفتار ناپسند آقایی که حتی نمیدونم چه نسبتی با اجرا داشت بیمناک نقد غیر دلچسب وسط بحثی بپرن و بی ادبی کنن.
در هر روی اگه هنوز براتون هنر نمایش جایگاه خاصی توی قلب و ذهنتون داره دست نگهدارید، کتاب بخونید، قدم بزنید اما به شدت با احتیاط این روزها به سمت سالن های نمایش تشریف ببرید.