سانسور میتواند به عنوان یک فرصت برای بروز خلاقیت در هنر و ادبیات مورد بررسی قرار گیرد. هنرمندان و نویسندگان با توانایی مقابله با این محدودیتها و انطباق با شرایط، میتوانند آثاری شگرف و بینظیر را خلق کنند که در برابر زمینههای سانسور و اعتراضات جامعه، مقاومت میکنند،یکی از نکات مهم در این رابطه، توانایی هنرمندان و نویسندگان در مواجهه با محدودیتها و انتقادات است. برخی از آثار برجستهای که در زمینههای مختلف هنری و ادبی به وجود آمدهاند، در شرایطی از سانسور و محدودیتهای فرهنگی و سیاسی به وجود آمدهاند.
در زمانهای که اطلاعات و ارتباطات به راحتی در دسترس همگان قرار دارد، سانسور به یک چالش جدید تبدیل شده است. اما هنرمندان و نویسندگان همچنان توانایی دارند که با استفاده از ابزارهای مختلف، از جمله انتقاد، انطباق، طنز ، اثرات مثبت و خلاقیتهای بیشتری را برجای بگذارند.
هجو در تئاتر یکی از ابزارهای زبانی و نمایشی است که با استفاده از طنز و طعنه، به منظور انتقاد یا مسخره کردن افراد، ایدئولوژیها، موضوعات یا اتفاقات به کار میرود. هجو به عنوان یک شکل از هنر سخنرانی و نوعی انتقاد غیررسمی به شمار میآید. این ابزار زبانی در تئاتر برای ایجاد طنز و کمدی به کار میرود، اما معمولاً دارای هدفی انتقادی و تند است.
در تئاتر، هجو میتواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، با استفاده از شخصیتها، صحنهها، یا موقعیتهای خاص بیان شود. هجو ممکن است از واژگان سرد
... دیدن ادامه ››
و تیز، طعنهآمیز، یا از موقعیتهای کمدی برای ایجاد طنز و انتقاد استفاده کند. این ابزار نه تنها برای خنده و سرگرمی استفاده میشود بلکه میتواند مفاهیم عمیقتری را نیز به نمایش بگذارد و تفکرات اجتماعی یا فرهنگی را بازتاب دهد.
در نمایش "از نظر سیاسی بی ضرر" همه چیز از نام نمایش آغاز میشود و مخاطب هوشمند متوجه میشود که در سیاسی ترین برهه زیستش در این مملکت اصولا نمیتوان بی ضرر حرکتی انجام داد البته باید دید این ضرر به کدام سمت متمایل است! از طرفی کارگردان نمایش در ابتکاری دوست داشتنی همه لایه های عرفی و اخلاقی اتفاق جاری در صحنه را زدوده و تماشاگر را با داستانی عریان از وقایع جاری روزمره اش تنها گذاشته است و جالب است که طنز ماجرا اتفاقا از وقایع حقیقی که هر روز تجربه میشود سرچشمه گرفته و با تلنگری به مخاطب گوشزد میشود که زندگی اینروزهای تو همینقدر عجیب و غریب و از دیدگاه بیرونی مسخره و کمدی و هجوآمیز است و فقط این تو هستی که نمیخواهی باورش کنی! مثلا رقابت بر سر قتل برای امرار معاش! یا لودگی و حماقت از حد گذشته لوس بلاگری برای کسب شهرت حتی به قیمت جان! یا تدریس و تحصیل اختلاس! اجبار نویسندگان به ترک فعل نوشتن! و مثالهای احمقانه بیشماری که برای ما از فرط تکرار به عادت تبدیل شده اما از نگاهی بیرونی تا حد جنون باورنکردی و رعب آور و ترسناک است.
بپذیریم زندگی ما کمدی است کمدی سیاه!