در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدحسن خدایی درباره نمایش از نظر سیاسی بی ضرر: درباره نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:08:52
درباره نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشت‌کوهی

قاتل‌ها هم عاشق می‌شوند

منتشر شده در روزنامه توسعه ایرانی سوم اسفند ماه 1402

جهان پسامدرن نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» به نویسندگی، هدایت و کارگردانی «ابراهیم پشت‌کوهی»، توانسته نگاهی شوخ‌طبعانه به مسئله «قتل حرفه‌ای» در یک جامعه فانتزی بیندازد. اینکه یک قاتل دون‌پایه و کمابیش حرفه‌ای به‌نام «زینال غیربندری» مدت‌هاست بیکار مانده و در سلسله مراتب بروکراتیکِ اداری مجبور شده به دلیل نبود سفارش کار، کشتن آدم‌ها را به طور موقت کنار گذاشته و فی‌المثل به بازجویی و نُطُق‌کِشی از آدم‌های بخت‌برگشته مبادرت ورزد، نشان ... دیدن ادامه ›› از وضعیت جفنگی است که بازنمایی می‌شود. فضای التقاطی نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» به خوبی توانسته عناصر متضاد را از وضعیت‌های مختلف و صد البته از تاریخ‌های ناهمزمان کنار هم قرار داده و از دل این ساخت‌وساز هیبریدی، یک جهان فانتزی و کمیک بسازد که در آن قتل به مثابه یک کسب و کار آبرومند و پرطرفدار محسوب شده و طرفدار دارد. اما زینال غیربندری در جایگاه یک قاتل حرفه‌ای نمی‌تواند وسوسه کشتن را کنار گذاشته و به امور سطح پایینی چون بازجویی و نُطُق‌کِشی تن دهد. بنابراین در یکی از ماموریت‌های غیرتخصصی‌اش، بار دیگر به میل و غریزه اصلی‌اش بازگشته و دست به کشتن می‌زند. این مقدمه اخراج او از کار و شروع سفر ادویسه‌وارش در جامعه‌ای این‌چنین عجیب و غریب و جفنگ است.
روزگاری افلاطون گفته بود که «درک مسائل جدی بدون مایه‌های طنز مسیر نیست». به این معنا ابراهیم پشت‌کوهی با نگاهی طنازانه به نقد جامعه‌ای نشسته که این روزها بسیار عبوس و خشمگین است و بحران‌هایش لاینحل می‌نماید. در زمانه‌ای که اغلب اجراهای تئاتری گرفتار ملال شده‌ و بسیاری از آثار به اصطلاح کمدی، به ابتذال و شوخی‌های کم‌مایه اروتیک تقلیل‌یافته‌اند، اجرای نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» همچون رایحه‌ای دلنشین بر فضای تئاتر ما وزیده است. انتخاب وحید آقاپور در نقش زینال غیربندری از هوشمندی کارگردان و از قضا نقطه قوت اجرا است. بازیگری خوش‌قریحه و خلاق که از دل تئاتر دانشگاهی دهه هفتاد بیرون آمده و در این سال‌ها توانسته با دوری از حاشیه‌ها، جایگاه خویش را در فضای تئاتر حرفه‌ای تثبیت کند. فی‌الواقع شخصیت زینال غیربندریِ وحید آقاپور که نوعی بازیگوشی ساخت‌شکنانه با زینال بندری جمشید هاشم‌پور در فیلم تاراج است نشان می‌دهد که چگونه زمانه تغییر کرده و دیگر از آن فضای قهرمان‌پروری دهه شصت که در سینمای ایران بازنمایی می‌شد خبری نیست و امروزه با شبه قهرمانی چون زینال غیربندری مواجه هستیم که می‌توان با رفتار و گفتارش به قهقه افتاد و قید هر نوع قهرمان‌بازی کاذب را زد. از یاد نبریم که در زمانه تفوق سرمایه‌داری نئولیبرال و فرهنگ پسامدرنیستی، برآمدن فیگور قهرمان بیش از پیش ناممکن شده و در این جهان اتمیزه‌شده و فردگرایی افراطی، هر کس می‌باید از این ورطه، بخت خویش را به تنهایی بیرون کشد. وحید آقاپور با مهارت توانسته این فقدان قهرمان را آشکار کرده و از طریق ژست‌ها و نابهنگامی‌هایش، جایگاه قهرمان‌بودگی را به سخره کشد.
ساختار روایی نمایش مبتنی است بر اتصال با امر فانتزی و امور غیرمنتظره، بنابراین توالی صحنه‌ها چندان بر منطق علت و معلولی بنا نشده و اجرا گشوده به صحنه‌هایی است که تماشاگران انتظارش را در افق نمایش نمی‌کشند. البته اینجا هم عناصری چون پیرنگ، زبان، شخصیت و موقعیت زمانی و مکانی، ساختار کلی نمایش را سامان می‌بخشد اما رویکرد پسامدرنیستی اجرا به واقعیت و عزیمت به سوی جهان فانتزی، مولفه‌هایی چون پیرنگ و موقعیت زمانی و مکانی را از نو معنا و صورتبندی می‌کند. فی‌المثل از همان ابتدا زینال غیربندری را مشاهده می‌کنیم که به علت ناموفق بودن در کار، اخراج می‌شود و در ادامه و با درخواست شخصیت «کارآموز» در قتل پیرزنی که عمه کارآموز است مشارکت می‌کند. اما فرجام کار همچنان بی‌پولی و تنهایی است. در ادامه ناگهان سروکله دختری به نام غزاله پیدا شده و مسیر زندگی زینال غیربندری برای همیشه تغییر می‌کند. در پایان نمایش، مراسم خودکشی غزاله را مشاهده می‌کنیم که با ابراز عشق زینال به او نیمه‌کاره رها شده و عشق جای مرگ را پر می‌کند. این ساختار روایی شبیه آن نکته‌ای است که «لرد بایرون» در رابطه با فرق کمدی و تراژدی بیان کرده است: «تمام تراژدی‌ها با مرگ به پایان می‌رسد و تمام کمدی‌ها با ازدواج». ابراهیم پشت‌کوهی به این فرمول فیصله‌بخش کمدی وفادار بوده و به خوبی آن را برای خلق جهان مورد نظرش به خدمت گرفته است.
یکی از درون‌مایه‌های قابل اعتنا اما کمابیش منفی این نمایش مربوط است به خطرناک تلقی‌شدن فضای فرهنگ و روشنفکری. اوج این مسئله را می‌توان در شخصیت ضدفرهنگ «سارتِر» مشاهده کرد که چگونه یک سازمان انضباطی تاسیس کرده تا حافظه نویسندگان و هنرمندان را از زیست روشنفکرانه‌شان پاکسازی کند. صحنه‌هایی که زینال غیربندری در این سازمان بروکراتیک حاضر شده و به آموزش نویسندگان و هنرمندان سابق مشغول است از خنده‌آورترین دقایق اجرا محسوب می‌شود. سارتِر رئیس اداره‌ای است که نویسندگان و هنرمندان را از نوشتن و هنرمند بودن دور می‌کند. در این جهان خالی شده از ساحت فرهنگ، زینال غیربندری به دعوت غزاله به اداره تحت مدیریت سارتِر رفته و نویسندگان و هنرمندان سابق بر این و تحت نظارت کنونی را برای ورود به جهان خلافکاران آماده می‌کند. یک وضعیت گروتسک که در آن «نهاد فرهنگ» مضر شناخته شده و گویی این جرم و جنایت است که مورد استقبال کسانی چون سارتِر قرار می‌گیرد. زینال غیربندری با تخصص قتل حرفه‌ای، این رسالت را می‌یابد که تربیت قشر فرهیخته دیروز اما گمراه کنونی را بر عهده گرفته و ذهن آنان را از دانش و آگاهی خطرناک پاکسازی کند.
در این رویکرد فانتزی به جهان، ابراهیم پشت‌کوهی کجا ایستاده و مشغول چه کاری است؟ باید پرسید که فانتزی به چه کار ما می‌آید و مکانیسم آن در مواجهه با واقعیت صلب جامعه در چیست؟ تاد مک‌گوان در کتاب «نظریه روانکاوانه فیلم» به خوبی نشان داده است که «این واقعیت که مانع میل ما شرط امکان آن است ناسازه میل را آشکار می‌کند. با در نظر داشتن این وضعیت، هر کوششی برای تحقق میل ضرورتاً به فاجعه ختم می‌شود؛ یعنی نابودی میلی که شخص کمر به تحقق آن بسته است. ناسازه میل ما – اینکه هرچه به کسب ابژه میل نزدیک‌تر ‌شویم از ما دورتر می‌شود – توسل به فانتزی را ضروری می‌کند. مفهوم معمول فانتزی بر این امر متمرکز است که فانتزی ما را قادر می‌سازد تا میل خویش را تحقق بخشیم و ابژه‌ای را که در واقعیت قادر به تملک آن نیستیم، داشته باشیم. فانتزی جبرانی برای ناکامی در واقعیت است. ما در فانتزی می‌توانیم کامیاب شویم آن هم جایی که در غیر این‌صورت قادر به کامیابی نیستیم. این کارکرد فانتزی نسبتاً بی‌ضرر است: گرچه ممکن است ما را از بهبود بخشیدن به وضعیتمان بازدارد و رضایت از وضع موجود را تقویت کند، فانتزیِ آنچه در واقعیت فاقد آن هستیم ضرورتاً ما را به مخاطره سیاسی رهنمون نمی‌کند.» با این توضیح به نسبت طولانی می‌توان رویکرد ابراهیم پشت‌کوهی را در استفاده از فانتزی تا حدودی دریافت. نمایش «از نظر سیاسی بی‌ضرر» با هوشمندی در پی خلق جهانی است که پایی در واقعیت اینجا و اکنون ما دارد و پایی در جهان فانتزی. به دیگر سخن کارگردان در دل وضعیت اینجا و اکنونی ما، در زمانه‌ای این‌چنین دشوار و بی‌فروغ، جهانی خلق کرده که نه به تمامی در فانتزی غرق می‌شود و نه به تمامی مقهور واقعیت صلب اجتماع. بنابراین در دل این فضای «هم این هم آن»، این امکان را می‌یابد با کاستی‌ها موجود اجتماع به میانجی جهان فانتزی روبرو شده و با شوخ‌طبعی تئاتری‌اش، آن‌ها را دستکاری و از نو صورتبندی کند. چراکه در جهان فانتزی، مرگ می‌تواند کسب و کار ما باشد و از نظر سیاسی هم بی‌ضرر به نظر آید. هر چه هست ابراهیم پشت‌کوهی در این اجرا توانسته یک فضای کمدی خلق کند که می‌خنداند و چندان هم نمی‌خواهد عمیق و فاخر در نظر آید. اما این اجرا بی‌شک بدون حضور بازیگران توانایی چون اتابک نادری، گاتا عابدی، مرضیه صدرایی و...ناممکن بود. یک گروه همدل که توانسته‌اند از نظر سیاسی بی‌ضرر باشند اما از نظر تئاتری مفید جلوه کنند.