من یه وقتایی برای اینکه بفهمم زندگی چیه می رم قبرستون مرده می بینم.
یه وقتایی هم برای اینکه بفهمم مرگ چیه از پشت پنجره درختا رو می بینم.
نقره ای اما انباشت اندوه پشت پنجره س. برف نشسته روی درخت.
معنای مرگ و زندگی که در فقدان دیگری خلاصه شده.
فقدان آن ناموجود منه موجود در دیگری.
انتظارات هر کس از مواجهه با تئاتر بر حسب دغدغه متفاوته.
برای من تماشای چنین اجرایی که تجربه ای از مرگ و زندگی رو ارائه میده ارزشمند، قابل احترام و لذت بخشه.
همین قدر ساده، همین روان.