(گیتار , تعفن , املت)
.
.
مکزیک
گیتار
ترس از مرگ با گلوله در دوئل
خواب خوفناکی است.
می ترسم.
.
.
خورشید لعنتی درست بالای سرم است.
مغزم دارد می جوشد.
کنار خیابان , تا کمر در سطل زباله فرو رفته ام.
لقمه نانی با بوی
... دیدن ادامه ››
تعفن نصیبم شد.
.
.
املت را بیش از دموکراسی و صلح دوست دارم.
وسط جنگ , خون ریزی , خفقان , ترس , فساد , حق خوری , دروغ , ریا و لجن می توان زیست
اما با گرسنگی نمی توان کنار آمد.
این چیزی است که به من یاد داده اند.
مغز سرم تیر می کشد از گرسنگی.
از: ا م ی ن